البقرة : 133 أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنيهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدي قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُون
مگر هنگامى كه مرگ يعقوب فرا رسيد آنجا حضور داشتید، هنگامی كه از پسران خود پرسيد: پس از من چه مىپرستيد؟ گفتند: خداى تو و خداى پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق را مىپرستيم كه خدايى يگانه است و ما فرمان بردار اوييم.
عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ تَفْسِيرِ هَذِهِ الْآيَةِ مِنْ قَوْلِ اللَّهِ «إِذْ قالَ لِبَنِيهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي- قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً» قَالَ جَرَتْ فِي الْقَائِمِ علیه السلام.[1]
از جابر از امام باقر علیه السلام روایت شده است که گفتم: تفسیر این آیه از قرآن کریم چیست؟ حضرت فرمودند: این آیه درباره امام زمان علیه السلام جاری است.
یکی از اصول پایدار و همیشگی در دین الهی، مسئله جانشینی حجتهای خداست. این اصل بدین معناست که پس از هر پیامبر یا امام معصوم، فرد شایستهای جانشینی او را به ارث می برد تا راه او را ادامه دهد و حجت خدا بر روی زمین باقی بماند. این سنت الهی ریشه در قرآن کریم و روایات معصومین دارد و تا ظهور آخرین حجت خدا، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ادامه خواهد یافت.
در این سنت الهی، جانشین نه تنها از نظر مقام و منزلت، بلکه از نظر علم، حکمت و مسئولیت نیز جایگزین حجت پیشین میشود. او وارث تمام علوم و معارف الهی پیشینیان خود است و وظیفه هدایت و راهنمایی مردم را بر عهده دارد.
در ادامه، با بررسی آیات و روایات مرتبط، به طور دقیقتر به این سنت الهی و دلایل آن خواهیم پرداخت.
در تعدادی از آیات به دعایی از جناب ابراهیم اشاره شده است که از خداوند متعال تقاضا کرده اند مقام امامت و نبوت در ذریه مبارک ایشان باشد و از نسل ایشان خارج نشود. این دعا خبر از همین سنت الهی وراثت مقام حجت اللهی دارد، به عنوان مثال:
البقرة : 124 وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين
و به ياد آوريد زمانى را كه خداى ابراهيم او را به امورى گوناگون امتحان كرد و او همه را به جا آورد.خداوند فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم. ابراهيم گفت: امامت در فرزندانم نيز هست.فرمود: عهد من به ستمگران نمىرسد.
آیه مورد نظر به صراحت بیان میکند که حضرت ابراهیم (ع) از خداوند درخواست کرده تا از نسل او افرادی را به عنوان امام و پیشوا برگزیند که ظالم نباشند. پاسخ خداوند به این دعا نیز کاملاً روشن است. خداوند متعال به حضرت ابراهیم (ع) وعده داده است که این مقام مهم به کسانی از نسل او خواهد رسید که از ظلم و ستم به دور باشند.
با توجه به اینکه در این آیه، واژه "ظالم" بدون هیچ قید و شرطی به کار رفته است، میتوان نتیجه گرفت که منظور از افراد غیرظالم، تنها کسانی هستند که از هرگونه گناه و معصیت، چه اعتقادی و چه عملی، به دور باشند. به عبارت دیگر، تنها معصومین هستند که میتوانند از شمول این وصف خارج شوند و شایستگی مقام امامت را داشته باشند. [2]
إبراهيم : 37 رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُون
پروردگارا! من برخى از فرزندانم را در درّهاى كشتناپذير نزديك خانه محترم تو جاى دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دلهای گروهی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از انواع محصولات روزى فرما، باشد كه سپاس گزارند.
ظاهر آیه قرآن، ما را به سمت رویداد تاریخی اسکان حضرت هاجر و اسماعیل در مکه هدایت میکند.[3] اما روایات اهل بیت علیهم السلام، تفسیر عمیقتری از این آیه ارائه میدهند. به گفته آنان، ضمایر "الیهم" و "من الناس" در این آیه به ترتیب به ائمه معصومین و شیعیان اشاره دارند. [4]
بدین ترتیب، متوجه می شویم که آیه خبر از یک سنت ثابت الهی و همان دعای جناب ابراهیم علیه السلام برای جریان ولایت الهی در ذریه خود دارد. پس با توجه به روایت و برای این که بتوانیم از آیه این معنای عام را برداشت کنیم، قرار گرفتن در سرزمین بی آب و علف را مصداق شرایط سخت و اقامه صلاة را کنایه از اقامه دین قرار می دهیم.
پس با توجه به روایت مورد اشاره می توان آیه را اینطور معنا کرد:
پروردگارا من برخی از فرزندام را که به واسطه دعای من دارای مقام ولایت اللهی می شوند برای اقامه دین در سختی و زحمت قرار داده ام، پس برای آنها دعا می کنم که قلوب جمعی از مردم را متوجه آنان قرار دهی تا در این راه تابع و حامی ایشان باشند و به طور خاص به آنها روزی برسانی، باشد که به واسطه این نعمت ها شکر گزاری کنند.
پس هر دو آیه شریف، دلالت بر دعای جناب ابراهیم و استجابت آن توسط خداوند متعال درباره بقای مقام حجت اللهی در فرزندان ایشان است که این مطلب بر اصل موروثی بودن این مقام دلالت دارد به عنوان شاهد بر این مطلب از خیلی دیگر از آیات قرآنی می توان بهره برد که برای خارج نشدن مقاله از ایجاز به آن ها نمی پردازیم.
اما سؤال اینجاست: اگر امامت بر اساس وراثت تعیین شود، آیا این به معنای نادیده گرفتن اصل شایستگی در انتخاب امام نیست؟
وراثت مقام امامت به هیچ عنوان با اصل شایسته سالاری مخالفت ندارد زیرا از ظاهر آیات گذشته هم این نکته مشخص می شود که این مقام مختص به غیر ظالمین است و صرف اینکه شخصی از نسل جناب ابراهیم علیه السلام باشد برای احراز این جایگاه کفایت نمی کند.
این معنی که خداوند متعال شخص غیر شایسته را امام بر شخص شایسته قرار نمی دهد یکی از محکمات مذهب تشیع است چرا که مقتضی عدل و حکمت خداوند متعال قطعا چنین است و روایات هم بر این مطلب دلالت دارند به عنوان مثال امام علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء دربراه امام و جایگاه امامت فرموده اند:
الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا يُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لَا يُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَا يُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَا نَظِيرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّه[5]
امام یگانه روزگار خود است و احدی نزدیک به جایگاه او نیست و هیچ عالمی معادل او قرار نمی گیرد و مثل و بدل و نظیری ندارد و او دارای تمام فضیلت ها است.
پس مشخص شد که امام در زمانه خودش قطعا بهترین خلق خداوند متعال است اما سوالی که پیش می آید این است که وراثت این مقام آیا لزومی دارد یا صرفا به سبب استجابت دعای جناب ابراهیم علیه السلام است؟
ذهن محدود بشر قادر به درک کامل حکمتهای الهی نیست. به همین دلیل، بهترین پاسخ به پرسشهایی درباره این نحوه انتخاب حجج الهی، این آیه شریفه است: "اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ" (انعام/124).
اما بر اساس شواهدی که مورد بررسی قرار دادیم میتوان گفت که با توجه به حکمت و قدرت بیکران الهی، انتظار میرود که فردی که برای هدایت مردم برگزیده میشود، از هر جهت کاملترین و شایستهترین باشد. به عبارت دیگر، امام نه تنها باید از نظر علم و عمل برتر باشد، بلکه از نظر نسب نیز باید بهترین انتخاب باشد تا هیچکس نتواند بر او ادعایی داشته باشد.
البته پر واضح است که نسب خالی و بدون عمل موجب فضیلت و برتری نیست و دین اسلام با چنین تفکری که در زمان جاهلیت بین اعراب پر رنگ بوده مقابله محکمی کرده است که شاید بهترین شاهد آن هم این آیه شریفه باشد:
الحجرات : 13 يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبير
اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و سپس شما را گروه گروه و به صورت قبيلهها قرار داديم تا همديگر را بشناسيد. گرامىترين شما نزد پروردگار باتقواترين شماست. خداوند دانا و آگاه است.
بر اساس این آیه تفاوت نسب ها و خانوداه ها موجب برتری نیست و فقط تقوی (که در آیه اول سوره بقره به معنای آن اشاره کردیم) موجب برتری است.
پس نسب خالی موجب برتری نیست اما نسب اگر همراه با تطابق عملی با گذشتگان صالح باشد موجب فضیلت است و از آنجا که اقتضای حکمت خداوند متعال این است که احدی بر امام فضیلتی نداشته باشد پس باید این وراثت جایگاه ولایت، محقق باشد.
اهل بیت علیهم السلام نیز در همین سلسله، میراث دار اشیاء خاص به جا مانده و علم و جایگاه حجت اللهی انبیاء و اوصیاء گذشته هستند که به این معنی روایت زیادی اشاره دارند تا آنجا که در کتاب شریف کافی دو باب با عنوان ( أَنَّ الْأَئِمَّةَ وَرِثُوا عِلْمَ النَّبِى وَ جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِم) و ( بَابُ مَا عِنْدَ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ مِنْ سِلَاحِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَتَاعه) به آن اختصاص داده شده است که در اولی به وراثت علمی و در دومی به وراث مالی اشاره شده است.
اما ما در اینجا برای خارج نشدن از ایجاز فقط بخشی از یک روایت را مورد توجه قرار می دهیم:
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: «إِنَّ دَاوُدَ وَرِثَ عِلْمَ الْأَنْبِيَاءِ، وَ إِنَّ سُلَيْمَانَ وَرِثَ دَاوُدَ، وَ إِنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَرِثَ سُلَيْمَانَ، وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَ إِنَّ عِنْدَنَا صُحُفَ إِبْرَاهِيمَ وَ أَلْوَاحَ مُوسى».[6]
امام صادق علیه السلام فرمودند: داود نبی علم انبیاء را به ارث برد و سلمان از او ارث برد و حضرت محمد صلی الله علیه و آله از سلیمان و ما اهل بیت(علیهم السلام) از ایشان ارث بردیم و صحف ابراهیم و الواح موسی نزد ما است.
روایت به صراحت به سلسله حجج الهی و میراث داری آنان از یکی دیگر و میراث داری اهل بیت علیهم السلام از این سلسله اشاره دارد.
پس طبق تمام مطالبی که گفته شد معنی آیه اصلی مورد بحث روشن می شود که این وصیت کردن یعقوب به فرزندانش به معنی ارث بردن مقام حجت اللهی برای هر کدام از آنان است که شایسته باشد و به وصیت پدر حقیقتا عمل کند و تسلیم مطلق پروردگار باشد و این سنت وصیت کردن و ارث بردن به تبع آن در بین تمام حجج اللهی جریان دارد و در مورد حضرت حجت سلام الله علیه هم جاری بوده است.
از مطالبی که گذشت چند نکته روشن گردید:
جایگاه نبوت و امامت، در بین انبیاء موروثی است و یکی از دیگری آن را به ارث می برد.
این موروثی بودن به هیچ وجه مخالفتی با شایسته سالاری در این مقام ندارد.
یکی از عللی که میتوان برای این موروثی بودن بیان کرد، عدم تحقق فضیلتی برای دیگران نسبت به حجت الله است.
اهل بیت علیهم السلام میراث دار علم و اشیاء خاصه انبیاء گذشته هستند.
در روزگار ما میراث دار تمامی انبیاء و اوصیاء وجود مبارک حضرت حجت سلام الله علیه است.