البقرة : 148 وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدير
براى هر گروهى قبلهاى است كه خدا گرداننده روى آن گروه به آن قبله است؛ پس [درباره قبله، نزاع و كشمكش نكنيد و به جاى بحث و گفتگو] به جانب نيكىها و كارهاى خير پيشى جوييد. خدا همه شما را هر جا كه باشيد مىآورد؛ مسلماً خدا بر هر كارى تواناست.[1]
عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: ... فَيَكُونُ أَوَّلُ مَنْ يُبَايِعُهُ جَبْرَئِيلَ ثُمَّ الثَّلَاثُمِائَةِ وَ الثَّلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا فَمَنْ كَانَ ابْتُلِيَ بِالْمَسِيرِ وَافَاهُ وَ مَنْ لَمْ يُبْتَلَ بِالْمَسِيرِ فُقِدَ عَنْ فِرَاشِهِ وَ هُوَ قَوْلُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ هُمُ الْمَفْقُودُونَ عَنْ فُرُشِهِمْ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ: «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً» قَالَ: الْخَيْرَاتُ الْوَلَايَةُ.[2]
به سند صحیح از امام باقر علیه السلام روایت شده که:
اولین کسی که با او( ولی عصر سلام الله علیه) بیعت میکند جبرئیل است و سپس سیصد و سیزده نفر با او بیعت می کنند.این نفرات برخی در مسیر هستند و مسیر را طی می کنند و خودشان را می رسانند و برخی به ناگاه از منزلشان ناپدید می شوند و خدمت امام حاضر می شوند و این همان قول حضرت امیرالمؤمنین سلام الله علیه است که فرمودند : آنان مفقودین از بستر هایشان هستند و این معنای آیه «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً» است و امام فرمودند: منظور از خیرات ولایت است.
کلمه وجهة را اکثر مفسرین و مترجمین به قبله معنا کرده اند؛ چرا که با توجه به سیاق آیات، بحث راجع به تغییر قبله مسلمانان در صدر اسلام از بیت المقدس به مسجد الحرام است.
طبق ظاهر آیات، خداوند متعال بعد از بیان حکمت تغییر قبله و مقابله با شبهات یهودیان، هر دو طرف را به انجام اعمال شایسته دعوت کرده و از نزاع های بی ثمر که در ادبیات دینی ما مراء نامیده می شود پرهیز می دهد.
اما این تمام معنای وجهة نیست.
وجهة در یک معنای عام به معنای هر چیزی است که به آن توجه شود که در فارسی معادل کلمه سمت و سو می باشد.در واقع این کلمه بر گرفته از وجه است.
معنای وجه همانطور که در آیه دوم گفت شد(تفسیر وجه الله) به معنای آن چیزی است که در هنگام دیدار مورد استقبال و توجه قرار می گیرد پس وجهة مطلق سمت و سو است که یکی از مصادیق آن قبله در هنگام نماز است.
بازگشت ضمیر هو
اما ضمیر «هو» در آیه به 2 صورت بیان شده است[3]:
بعضی آن را به کلمه (ربک) در آیه قبل از آن بر گردانده اند[4] که در این صورت ترجمه آیه همین ترجمه مختار در ابتدای بحث می شود.
برخی مرجع آن را کلمه کل دانسته اند که در این صورت معنای آیه این چنین می شود که برای هر گروهی سمتی است که آنان به سوی آن سمت، توجه می کنند.
پس طبق یک معنا سبب این توجه خداوند متعال است و طبق یک معنا سبب آن اراده اشخاص آن گروه و دسته است.
در ادامه این دو معنا را با هم جمع کرده و مشخص میکنیم که بین آنها تعارضی نیست اما فعلا برای روشن شدن معنای لغوی آیه باید لفظ مولی را هم مورد بررسی قرار بدهیم.
لفظ مولی در معانی متعددی استمعال شده است اما به نظر بتوان تمام آن ها را به یک معنی جامعی برگرداند که تمام این استعمالات به عنوان مصداق یا لوازم آن باشند.
لفظ مولی اسم مفعول از ماده ولی است یعنی آن کسی که ولی گرفته شده است پس برای مشخص شدن معنای آن باید معنای ماده ولی مشخص گردد.
معنای ولی: چیزی لازمه چیز دیگر باشد همراه با تبعیت از آن.
مثال: اگر شی «الف» آمد شی «ب» به عنوان لازمه آن به دنبالش محقق شود.[5]
تمام استعمالات «ولی» بازگشت به همین معنا دارد که برای پرهیز از طولانی شدن گفتار به تطبیق دیگر استعمالات ولی نخواهیم پرداخت.[6]
نتیجه در معنای آیه: برای هر گروهی سمتی و هدفی است که آن را اخذ کرده اند یا خدا برای آنها قرار داده است( با توجه به دو احتمال در ضمیر هو)که تبعیت و رسیدن به آن را لازم می دانند.
حال وقت بررسی دو احتمال در ضمیر «هو» و جمع میان آن دو معنا است تا ظاهر آیه دقیق تر معنا بشود و برای بررسی این دو معنا باید رابطه میان اراده خداوند با اراده بشر را مشخص کنیم.
خداوند انسان را با اختیار آفریده است. یعنی به انسان قدرت انتخاب داده است. پس اراده انسان وجود دارد و میتواند تصمیم بگیرد و کاری انجام دهد. اما این به این معنا نیست که اراده انسان با اراده خدا در تضاد باشد.
برای اینکه بهتر این موضوع را درک کنیم، باید انواع اراده خدا را بشناسیم. سپس میتوانیم ثابت کنیم که اراده انسان در واقع ادامهی اراده خداست.
در خداوند متعال دو نوع اراده محقق است:
اراده تکوینی
اراده تشریعی
اراده، همانطور که در روایات بیان شده است[7] صفت فعلی خدا است و افعال خداوند متعال یا خلق های تکوینی هستند؛ که منظور مووجودات عالم است یا احکام تشریعی و دینی پس اراده به این دو قسم تقسیم می شود.
آن اراده ای که اراده انسان همیشه در طول آن است و تخلف پذیر نیست اراده تکوینی خداوند متعال است که در اینجا هم محل بحث ما همین مطلب است. برای روشن شدن بحث این دو اراده را بر مثالی مطابق روایت تطبیق می دهیم.[8]
به عنوان مثال: در قصه جناب آدم سلام الله علیه ایشان از نزدیک شدن به آن درخت نهی شده بودند در حالیکه در نهایت از آن چیزی میل کردند. در این مثال روشن است که اراده تشریعی و رضایت خداوند به نزدیک شدن بر آن درخت تعلق نگرفته بود اما اراده تکوینی خداوند به این بود که حضرت آدم سلام الله علیه بتواند مطابق اراده خودش عمل بکند و به آن درخت نزدیک بشود.پس اراده تشریعی تخلف پذیر است اما اراده تکوینی هیچگاه تخلف پذیر نیست.
از این مطالب روشن شد که تعلق اراده تکوینی خدا بر عملی نشانه رضایت خدا نسبت به آن عمل نیست بلکه اراده تشریعی به معنای رضایت می باشد و چه بسا افعالی که اصلا مورد رضایت خدا نیستند، مورد اراده تکوینی حق سبحانه و تعالی قرار بگیرند تا مصلحت خلقت که طبق آیه شریفه[9] امتحان و آزمایش بشر است نقض نشود.
اما دلیل طولی بودن اراده دو چیز است اولا وجدان بر این مطلب که ما اراده داریم و مجبور بر انجام فعلی نیستیم و ثانیا این که خیلی مواقع امری را اراده میکنیم تمام مقدمات آن را هم به طور دقیق به انجام می رسانیم اما آن امر محقق نمی شود که این نشان دهنده وجود اراده ای بالاتر از اراده بشر است که اراده بشر ذیل آن محقق می شود این مطلب در حدیث شریفی از امیرالمؤمنین سلام الله علیه روایت شده است که:
عرفتُ اللَّهَ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ
خدا را در هنگام از بین رفتن اراده های جدی شناختم.
نتیجه کلام آنکه اراده بشر برای تحقق چیزی همواره در طول اراده خداوند متعال است و تا خداوند اراده نکند بشر قدرت تحقق امری در جهان را ندارند لکن این اراده همیشه به معنای رضایت خداوند متعال نیست.بعد از تصویر این رابطه طولی بین اراده تکوینی خدا و اراده بشر جمع بندی میان هر دو معنای آیه بر اساس دو مرجع ضمیر هو که به کلمه کل در این آیه یا ربک در آیه قبل باز گردد مشخص می شود.
جمع بندی معنای ظاهری آیه شریفه
در آیه شریفه اگر ضمیر هو را به کل یا به ربک برگردانیم هیچ تفاوتی در معنای آن رخ نخواهد داد و فقط دو بیان لطیفی از یک امر است زیرا طبق مطالب بیان شده تحقق یک امر در خارج را میتوان به فاعل آن عمل یا به خداوند متعال نسبت داد که البته بیان شد این اراده به معنای رضایت و محبت حق سبحانه و تعالی به آن فعل نیست پس معنای عبارت ابتدایی آیه شریفه چنین می شود که برای هر گروه و دسته ای سمتی است که به سمت آن رو کرده اند و چون خودشان چنین خواسته اند اراده خدا هم به این تعلق گرفته که به همان سمت رو کنند و حرکت در مسیر آن و تبعیت از آن سمت را لازم بدانند.
یعنی طبق این بیان، آیه شریفه هم معنا با آیاتی از قبیل (كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُورا[10]/ هر دو گروه طالب دنیا و آخرت با عطایای پروردگارت یاری می کنیم و عطاء پروردگارت ممنوع شدنی نیست.) که در آن صریحا به این اراده تکوینی خداوند متعال بر خلق مختار انسان اشاره شده است.
البته باید توجه داشت که اگر وجهة را فقط به معنای قبله بدانیم باید مرجع ضمیر هو را فقط کلمه (ربک) بدانیم و اراده خداوند هم اراده تشریعی می شود اما با توجه به توسعه ای که در لفظ وجهة لحاظ کردیم معنای آیه به نظر چنان می شود که بیان کردیم.
یکی از وظایف اصلی منتظران در زمان غیبت که اصحاب درجه اول حضرت حجت سلام الله علیه خوب به آن عمل می کنند، دوری از حزب ها و گروه های مختلف و پرداختن به امر ولایت است.
طبق ظاهر آیه شریفه خداوند متعال دوری کردن از دسته ها و گروه های مختلف و سبقت گرفتن نسبت به خیرات و خوبی ها را از مؤمنین طلب کرده اند و با توجه به تطبیق این آیه بر اصحاب خاص و درجه اول حضرت حجت سلام الله علیه و تفسیر خیرات به امر ولایت توسط امام باقر علیه السلام این مطلب روشن می شود که این دوری از گروه ها و حزب ها و پرداختن به امر ولایت از وظایف اصلی منتظران در زمان غیبت است.
این معنا در بسیاری از روایت ما آمده است[11] که برای نمونه به یک روایت اشاره خواهیم کرد. در کتاب غیبت نعمانی که از کتب متقدم شیعه به شمار می رود و نگارنده آن شاگرد مبرز مرحوم ثقة الاسلام کلینی بوده است از امام صادق علیه السلام روایت شده که:
هَلَكَتِ الْمَحَاضِيرُ قَالَ قُلْتُ وَ مَا الْمَحَاضِيرُ قَالَ الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُقَرَّبُونَ وَ ثَبَتَ الْحِصْنُ عَلَى أَوْتَادِهَا كُونُوا أَحْلَاسَ بُيُوتِكُمْ فَإِنَّ الْغَبَرَةَ عَلَى مَنْ أَثَارَهَا وَ إِنَّهُمْ لَا يُرِيدُونَكُمْ بِجَائِحَةٍ إِلَّا أَتَاهُمُ اللَّهُ بِشَاغِلٍ إِلَّا مَنْ تَعَرَّضَ لَهُمْ.
اسب های تندرو هلاک شدند. پرسیدم: منظور شما چه کسانی است؟ فرمودند: آنهایی که عجله میکنند و مقربان(کسانی که عجله نمی کنند و خروج نا به هنگام ندارند اما فرج را نزدیک میدانند و خود را برای آن آمده کرده اند.) نجات پیدا می کنند و قلعه بر ستون هایش پا بر جا است پس مانند گلیم های خانه هایتان باشد(و با گروه ها و حزب های مختلف همراه نشوید) که گرد و غبار به زیان کسی است که آن را برانگیخته است.هیچ گاه آنان(دشمنان شما) برای شما مصیبتی تدارک نمی بینند الا این که خداوند برای آن ها مشلوغیتی پیش می آورد الا کسی که خودش متعرض آنان شود.
در روایت شریف به وضوح به عدم همراهی با گروه های مختلف و جدایی از آن ها در زمان غیبت اشاره شده و نیز به این معنا که در این زمان مانند گلیم خانه های خدا باشید یعنی ملازم آن باشید و از آن جدا نشوید. میتوان ملازم خانه و حصن بودن را تعبیر به ملازم بیت نبوت بودن کرد که خانه اصلی مومنان آن خانه است همانطور که در روایت شریف سلسة الذهب[12] به حصن بودن ولایت الله و لزوم ورود و ملازم آن بودن اشاره شده است که بر این اساس مضمون روایت کاملا مطابق آیه شریفه است.
پیرامون بحث وظایف منتظران نسبت به امر ولایت اهل بیت علیهم السلام و دیگر شیعیان ذیل آیه 200 آل عمران (لینک شود) خواهیم پرداخت.
نتیجه این نحوه تبعیت از دستور خداوند سلام الله علیه این است که بنده در هرجایی که باشد هم قدم با حضرت حجت سلام الله علیه خواهد شد عبارت أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعاً در آیه شریفه کاملا بر این معنا دلالت دارد.
پس نتیجه آن که منتظر حقیقی ظهور در زمان غیبت به وظایفی که خداوند متعال و اهل بیت علیهم السلام برای او تعیین کرده اند عمل می کند و از امام خویش جلو یا عقب نمی افتد و نتیجه این عمل صالح معیت با حضرت حجت سلام الله در همگام ظهور است.
اما در ادامه بحث به بررسی سیصد و سیزده یار حضرت حجت سلام الله علیه و اوصاف ظاهری و شرایط ایشان خواهیم پرداخت.
همراهی سیصد سیزده نفر از بهترین خلق با ولی عصر سلام الله علیه در هنگام ظهورشان از مطالب قطعی و متواتر روایات می باشد[13] و همراهی این تعداد در هنگام ظهور از علامات قطعی و بداء ناپذیر می باشد زیرا در روایتی از امام صادق سلام الله علیه نقل شده است که:
إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ مَحْفُوظَةٌ لَهُ أَصْحَابُهُ لَوْ ذَهَبَ النَّاسُ جَمِيعاً أَتَى اللَّهُ لَهُ بِأَصْحَابِه[14]
اصحاب صاحب امر (سلام الله علیه) محفوظ هستند و اگر تمام مردم نیز از بین بروند خداوند اصحابشان را به ایشان خواهد رساند.
که روایت به وضوح دلالت بر قطعی بودن این وعده الهی دارد.
این افراد از غیر اعراب اصیل می باشند در روایت از امام باقر علیه السلام آمده است که:
أَصْحَابُ الْقَائِمِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا أَوْلَادُ الْعَجَم[15]
اصحاب قائم سلام الله علیه سیصد و سیزده نفر از زادگان غیر عرب هستند.
در کتاب شریف دلائل الامامة نوشته طبری عالم بزرگوار شیعه، روایاتی ذکر شده است که نفر به نفر این اصحاب شمرده شده و شهر و نام و نام پدرانشان نیز آمده است.[16] در آن روایات ذکر شده که مثلا 14 نفر از این سیصد و سیزده نفر از اهالی کوفه هستند یا دو نفر از اهالی مدینه هستند که در مقام جمع بین این دو دسته روایات میتوان گفت که این سیصد و سیزده نفر از اعراب اصیل نیستند و لیکن مانعی ندارد که جزو عرب زبانان شمرده شوند به نظر روایت ذیل هم شاهدی است بر همین جمع بندی.
عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: سَيَبْعَثُ اللَّه ثَلَاثَمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا إِلَى مَسْجِدٍ بِمَكَّةَ يَعْلَمُ أَهْلُ مَكَّةَ أَنَّهُمْ لَمْ يُولَدُوا مِنْ آبَائِهِمْ وَ لَا أَجْدَادِهِم[17]
ابان بن تغلب از امام صادق سلام الله علیه روایت کرده است که پیرامون اصحاب حضرت حجت سلام الله علیه فرمودند: خداوند متعال سیصد و سیزده نفر را در مسجدی در شهر مکه خواهد فرستاد که اهل مکه می دانند اینان از پدران و اجداد ایشان زاده نشده اند.
طبق روایت مردم مکه می دانند که این سیصد و سیزده نفر هم نسل و نسب با آنان نیستند که این شاهد خوبی برای جمع بندی روایات گذشته است پس هر چند در بین این نفرات عرب زبانان هستند اما آنان نیز طبق روایت از اعراب اصیل نخواهند بود.
سیصد و سیزده یار امام زمان سلام الله علیه غالبشان از جوانان هستند و سال خوردگان معدودی در میان آنها وجود خواهد داشت این مطلب در روایتی از امیر المومنین سلام الله علیه آمده است که حضرت فرمودند:
إِنَّ أَصْحَابَ الْقَائِمِ شَبَابٌ لَا كُهُولَ فِيهِمْ إِلَّا كَالْكُحْلِ فِي الْعَيْنِ أَوْ كَالْمِلْحِ فِي الزَّادِ وَ أَقَلُّ الزَّادِ الْمِلْحُ.[18]
یاران قائم سلام الله علیه جوانانی هستند که سالخورده در میان آنان بسیار انگشت شمار است مانند مقدار سرمه در چشم یا نمک در توشه راه که کمترین توشه نمک است.
سرداران اصحاب حضرت سیصد و سیزده نفر هستند
باید به این نکته توجه داشت که تعداد سیصد و سیزده نفر یاران اصلی و سرداران حضرت سلام الله علیه هستند و تعداد سپاهیان و همراهان ایشان بیش از این عدد است ابو بصیر از امام صادق علیه السلام پرسیده است که آیا در زمان ظهور مومنی جز این نفرات نیست که امام را یاری کند ؟ حضرت در جواب فرموده اند:
قَالَ: بَلَى، وَ لَكِنْ هَذِهِ [الْعِدَّةُ] «4» الَّتِي يُخْرِجُ اللَّهُ فِيهَا الْقَائِمَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، هُمُ النُّجَبَاءُ وَ الْقُضَاةُ وَ الْحُكَّامُ وَ الْفُقَهَاءُ فِي الدِّينِ، يَمْسَحُ بُطُونَهُمْ وَ ظُهُورَهُمْ فَلَا يَشْتَبِهُ عَلَيْهِمْ حُكْمٌ.[19]
بله مؤمنانی هستند ولیکن این گروهی که قائم سلام الله علیه در میان آنان ظهور می کند بزرگان و قضات و حکام و فقهاء دین هستند که خداوند آنان را لمس کرده است (مورد عنایت و احاطه ویژه قرار داده) که به سبب آن حکمی بر آن ها مشتبه نمی شود.
طبق روایت شریف، سیصد و سیزده نفر نمایندگان و حکام و اصحاب خاص حضرت حجت سلام الله علیه هستند و تعداد اصحاب حضرت بیش از این نفرات است.
همان طور که این نفرات، اصحاب خاص ولی عصر سلام الله علیه و برتر از دیگر یاران هستند بین خود نیز دارای مراتبی می باشند. در روایاتی از امام صادق علیه السلام نقل شده که ایشان فرمودند:
مِنْهُمْ مَنْ يُفْقَدُ مِنْ فِرَاشِهِ لَيْلًا فَيُصْبِحُ بِمَكَّةَ وَ مِنْهُمْ مَنْ يُرَى يَسِيرُ فِي السَّحَابِ نَهَاراً يُعْرَفُ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِيهِ وَ حِلْيَتِهِ وَ نَسَبِهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَيُّهُمْ أَعْظَمُ إِيمَاناً قَالَ الَّذِي يَسِيرُ فِي السَّحَابِ نَهَاراً[20]
از آنان کسانی هستند که شب هنگام از بسترشان ناپدید می شوند و صبح در مکه هستند و کسانی هستند که در روز بر روی ابر ها سفر می کنند به طوری که دیده می شود و به اسم خودشان و پدرانشان شناخته می شوند و فضائل و نسب آنان شناخته شده است.راوی(مفضل بن عمر) می پرسد: جان به فدای شما کدام یک از این دو گروه رتبه ایمانی بالاتری دارند ؟ حضرت فرمودند: آن گروهی که در روز سفر می کنند.
در روایت نقل شده در ابتدای بحث، به دو دسته اشاره شده بود که یک دسته خودشان مسیر را طی می کنند و یک دسته که از بستر خود ناگهان غایب می شوند و با طی الارض به امام سلام الله علیه می رسند و در این روایت همین گروه دوم خود به دو قسم تقسیم شدند گروهی که شب هنگام طی الارض می کنند و گروهی در روز مسیر را چنین طی می کنند.
این گروهی که در روز مسیر رسیدن به امام سام الله علیه را طی می کنند خواص از خواص اصحاب هستند و همانطور که از روایت استفاده می شود در حین سفرشان به سمت حضرت سلام الله علیه به طور دقیق هم مورد معرفی قرار می گیرند نا تمام مردم آنان را بشناسند چرا که قرار است به عنوان اصحاب خاص امام زمان سلام الله علیه در کنار ایشان باشند.
وجهة به معنای مطلق سمت و جهت است و مولی به معنای آنچه لزوم تبیعت و ملازم بودن با آت قصد شده است.
در خداوند متعال دو اراده تکوینی که نتیجه آن خلق مخلوقات است و اراده تشریعی که نتیجه آن جعل احکام است وجود دارد.
اراده تشریعی به معنای رضایت خدا است و اراده تکوینی ملازم با رضایت نیست.
اراده انسان همواره در طول اراده تکوینی خداوند متعال است.
ابتدای آیه با نظر دقیق چنین معنی می شود که که برای هر گروه و دسته ای سمت و جهتی است که به سمت آن رو کرده اند و چون خودشان چنین خواسته اند اراده خدا هم به این تعلق گرفته که به همان سمت رو کنندو حرکت در مسیر آن و تبعیت از آن سمت را لازم بدانند. (اما شما مومنان دنبال این دسته های مختلف نباشید.) و در خیرات (امر ولایت) از یکدیگر سبقت بگیرید.
این آیه یکی از وظایف اصلی منتظران در زمان غیبت که دوری از حزب ها و گروه های مختلف و پرداختن به امر ولایت است را بیان می کند و بسیاری از روایات هم معنا است.
نتیجه این عمل به وظیفه معیت با حضرت حجت سلام الله علیه در هنگام ظهور است.
313 یار امام زمان از غیر اعراب اصیل و اغلب از جوانان هستند
خواص اصحاب حضرت سیصد و سیزده نفر هستند و این گره نیز دارای درجات متفاوتی اند.
[1] انصاريان، حسين، ترجمه قرآن (انصاريان)، 1جلد، اسوه - ايران - قم، چاپ: 1، 1383 ه.ش.
[2] تفسير القمي، ج2، ص: 205
[3]مجمع البيان في تفسير القرآن، ج1، ص: 425
[4] البقرة : 147 الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرين
[5] المعجم الاشتقاقی المؤصل،حسن جبل،ج3،ص1939
[6] برای اطلاعات بیشتر رجوع شود به آدرس قبلی
[7] الکافی،بَابُ الْمَشِيئَةِ وَ الْإِرَادَة
[8] همان،حدیث 3
[9] هود : 7 وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبين
[10] اسراء 20
[11] کتاب کافی، بَابُ أَنَّهُ مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ لَمْ يَضُرَّهُ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّر / کتاب غیبت نعمانی، باب ما روي فيما أمر به الشيعة من الصبر و الكف و الانتظار للفرج و ترك الاستعجال بأمر الله و تدبيره
[12] لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا. توحید صدوق/ص26
[13] به عنوان مثال رجوع شود به باب ما جاء في ذكر جيش الغضب و هم أصحاب القائم ع و عدتهم و صفتهم و ما يبتلون به / غیبة النعمانی
[14] (غیبت نعمانی/ باب ما جاء في ذكر جيش الغضب و هم أصحاب القائم ع و عدتهم و صفتهم و ما يبتلون به / حدیث 12)
[15] (همان/ حدیث 8)
[16] (دلائل الامامة /معرفة رجال مولانا صاحب الزمان (صلوات اللّه عليه)
[17] (غیبت نعمانی / باب ما جاء في ذكر جيش الغضب و هم أصحاب القائم ع و عدتهم و صفتهم و ما يبتلون به /حدیث 7)
[18] (همان/حدیث 10)
[19] (دلائل الإمامة، ص: 562)
[20] (غیبت نعمانی/ ص313)