نقل شده روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله برای نماز به مسجد می رفتند. بچه های خردسال مدینه هنگام بازی تا پیامبر(ص) را دیدند به سمت ایشان دویدند و عبای پیامبر(ص) را گرفتند و گفتند: آقا بیا با ما بازی کن. با این که وقت نماز بود و مردم در مسجد منتظر پیامبر(ص) بودند، پیامبر(ص) به خاطر این بچه های خردسال ایستاد. یکی از بچه ها در عالم کودکی به پیامبر(ص) گفت: آقا، شما مرکب ما باش. اجازه بده ما روی دوش شما سوار شویم. پیامبر(ص) هم بچه ها را روی دوش خود سوار کرد. الله اکبر از این همه مهربانی و تواضع!!! مدتی به همین منوال گذشت. بلال حبشی موذن پیامبر(ص) وقتی دید ایشان دیر کرده است، از مسجد بیرون آمد و به دنبال پیامبر(ص) رفت. بلال هنگامی که پیامبر(ص) را در کوچه دید گفت: آقاجان، نماز اول وقت داره میگذره، مردم در مسجد منتظر هستند. پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: من دلم نمی خواهد این بچه ها از من دلگیر شوند. به خانه من برو و چیزی بیاور به این بچه ها داده و دل آن ها را به دست آوریم. بلال با عجله به خانه پیامبر(ص) رفت و چند عدد گردو آورد. بزرگواری و تواضع پیامبر(ص) را ببینید. ایشان خطاب به بچه ها فرمود: بچه ها، مرکب تون رو به این چندتا گردو می فروشید؟ بچه ها هم گردو ها را گرفتند و پیامبر(ص) را رها کردند. آقا رسول خدا رو کردند به بلال و فرمودند: خدا رحمت کند برادرم یوسف را. یوسف را به چند درهم فروختند. این بچه ها هم من را به چند تا گردو فروختند. قرآن می فرماید: وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَة یوسف ! آن جمال! آن کمال! آن عظمت! همه را به چند تا سکه فروختند. قرآن برای ما درس است. مواظب باشیم یوسف زهرا رو به چند تا سکه نفروشیم. مواظب باشیم امام زمان(ع) را با چیزی عوض نکنیم. خداوند در قرآن می فرماید: وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَليلاً عهد خدا را ارزان نفروشید. در زیارت آل یس خطاب به امام زمان(ع) می خوانیم: یا میثاق الله الذی اخذه و وکده. ای میثاق و عهدی که خداوند آن را گرفته و تاکید کرده است. مبادا امام زمان(ع) را ارزان بفروشیم! امام را به چه فروختیم؟ به چند میلیون پول؟! به یک رفاقت دنیایی؟! به یک چشم و ابرو؟! به چی؟! به هر چیزی بفروشیم، کلاه سرمان رفته است. عهدمان با امام زمان(ع) را به هر قیمتی بشکنیم، کلاه سرمان رفته است. چرا؟ جوابش در ادامه آیه است: إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون. چون اگر بفهمیم خواهیم دانست که آن چه نزد خداوند است برای ما بهتر است. اگر پیامبر(ص) را به چند عدد گردو فروختیم، معلوم است هنوز بچه ایم! کودکیم! نمی فهمیم که چه چیزی را با چه چیزی معاوضه کرده ایم. اگر امام زمان(ع) را به دنیا می فروشیم، به خاطر این است که خبر نداریم چقدر این معامله ضرر دارد. در غیر این صورت این کار را نمی کردیم. منبع: جوامعالحکایات و لوامعالروایات، ص30