مقالات مرتبط:
ازدواج امام حسن عسکری(علیه السلام) و نرجس خاتون
به دلیل ترس بر جان امام زمان (علیه السلام)، ولادت به صورت مخفیانه شکل گرفت. حکومت بنی عباس دائم در صدد از بین بردن مهدی موعود بود.
طبق نقل مرحوم کلینی و شیخ مفید ولادت امام زمان در تاریخ 15 شعبان سال 255 هجری قمری می باشد[1]
جریان ولادت امام زمان (علیه السلام) از چند نفر نقل شده است. مهمترین آنها حکیمه خاتون، عمه امام حسن عسکری (علیه السلام) می باشد. عده ای از خادمان و همسایگان نیز در این جریان حضور داشته اند.
افراد متعددی از این بانو، داستان ولادت را نقل کرده اند. شیخ طوسی به 5 طریق این جریان را نقل می کند.[2] شیخ صدوق نیز با دو طریق آن را نقل می کند.[3] همچنین طبری در دلائل الامامه این جریان را نقل می کند.[4]
در این 8 نقل اختلافات کمی وجود دارد که ما جریان را به صورت کلی نقل می کنیم و به اختلافات تذکر می دهیم.
حکیمه خاتون می گوید: شب نیمه شعبان[5] بود که امام حسن عسکری (علیه السلام) به دنبال من فرستاند[6] و فرمودند: عمه جان امشب افطار را نزد من باشید. همانا امشب، شبی است که حجت خدا به دنیا خواهد آمد.
با شنیدن این خبر، شادمانی من را فراگرفت. لباس پوشیدم و به خانه امام شتافتم.
امام در حیاط خانه نشسته بودند و خادمان در کنار ایشان بودند.[7] از ایشان سؤال کردم: مادر مولود امشب کیست؟ جواب دادند: مادرش نرجس[8] است.
به سمت نرجس و دیدم که نشانه های بارداری در او نیست.[9] به امام عرض کردم که نشانه بارداری در ایشان نیافتم!
امام فرمودند: زمان اذان صبح این امر محقق خواهد شد. بارداری ایشان مانند مادر حضرت موسی (علی نبینا و علیه السلام) می باشد. چراکه که فرعون شکم زنان باردار را می شکافت و به اعجاز خدا بارداری ایشان مخفیانه بود.[10]
به سمت نرجس رفتم؛ سلام کردم و نشستم. به سمتم آمد تا کفش مرا بیرون آورد. و گفت: ای بانوی من و بانوی خاندان من، چگونه شب را سپری کردید؟ (اصطلاحی در احوال پرسی است.) به ایشان گفتم: بلکه شما بانوی من و بانوی خاندان من هستید.
نرجس(سلام الله علیها)، این سخن را بزرگ شمرد و فرمود: این چه کلامی است که می فرمایید. گفتم: دخترم، همانا خدا در این شب به تو فرزندی عنایت می کند که آقای دنیا و آخرت می باشد. او خجالت کشید و حیا نمود.[11]
نماز عشاء را خواندم و افطار کردم. در همان اتاق نرجس، به رخت خواب رفتم و خواب کوتاهی داشتم.
در دل شب بیدار شدم و نماز شب خواندم. درحالی که نرجس خاتون خواب بود. بعد از نماز مدت کوتاهی خوابیدم و دوباره بیدار شدم و ایشان همچنان خواب بود. سپس بیدار شد و نماز شب خواند و خوابید.[12]
از اتاق خارج شدم و به انتظار وقت نماز صبح بودم. فجر اول مانند دم گرگ پدیدار شد. و نرجس همچنان خواب بود.
در این هنگام شک داخل قلبم آمد! که ناگهان، امام حسن عسکری (علیه السلام) از اتاق دیگر صدا زد: شک به دلتان راه ندهید؛ که به زودی این واقعه پدیدار می شود. من خجالت کشیدم و به اتاق بازگشتم.
در کنار او نشستم و سوره سجده و یاسین را خواندم.[13] ناگهان ترسان بیدار شد. او را به آغوش گرفتم و گفتم اسم الله بر تو باد؛ امام از اتاق دیگر فرمودند: سوره قدر بر او بخوان.[14]
گفتم آیا چیزی احساس می کنی؟ فرمود: بله عمه، امر شدیدی احساس می کنم.
من سوره قدر بر اوخواندم که جنین هم همراه من شروع به خواندن کرد؛ به من سلام کرد. من از این اتفاق ترسیدم. امام فریاد زد: از امر خدا تعجب نکن. همانا خدا، ما را در کودکی با حکمت به تکلم در می آورد و در بزرگی ما را حجت در زمین قرار می دهد. [15]
نرجس گفت: طشتی برایم بیاورید. و او کودکی مانند پاره ماه به دنیا آورد.[16] کودک به صورت سجده به دنیا آمد آمد؛ بر روی بازوی راستش نوشته شده بود: جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً.[17]
بعد به دو زانو نشست و انگشت خود را بالا آورد و فرمود: شهادت می دهم که خدایی جز الله نیست؛ یگانه است و شریکی ندارد. و جدّ من، محمد (صلی الله علیه وآله) رسول خداست. و پدرم امیر المومنین (علیه السلام) است. سپس تک تک امامان را شمرد تا به اسم خودش رسید.[18]
سپس فرمود: خدایا به اجابت برسان آن چیزی را که به من وعده داده ای. امر من را اتمام کن. مرا ثابت قدم کن. به وسیله من زمین را از عدل و داد پر کن.[19]
او را در آغوش خودم قرار دادم. دیدم که کاملا پاکیزه به دنیا آمده است.
امام از اتاق دیگر صدا زدند: عمه، فرزندم را بیاور. ایشان را به نزد پدرش بردم. فرزند را در آغوش گرفت و زبان در دهانش قرار داد. دست به چشم و گوش و سر فرزندش کشید و فرمود: فرزندم به اذن خدا سخن بگو.
کودک فرمود: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ
و به پیامر و امیرالمومنین و تک تک ائمه (صلوات الله علیهم) درود فرستاد. [20]
امام فرمودند او را به مادرش بازگردان. و من او را برگردانم. در این زمان فجر دوم هم طلوع کرده بود.
داستان ولادت امام زمان (عج) یکی از روایات مهم و شگفتانگیز در شیعه است که به طور مفصل توسط مورخان و علما نقل شده است. بر اساس این روایات، ولادت حضرت مهدی (عج) در نیمه شعبان سال 255 هجری قمری در سامرا اتفاق افتاد.
روایت حکیمه خاتون:
حکیمه خاتون در روایات مختلف، جزئیات ولادت امام زمان (عج) را نقل کرده است. برخی از مهمترین نکات این روایات عبارتند از:
تولد در نیمه شعبان: ولادت امام زمان (عج) در شب نیمه شعبان اتفاق افتاد.
نشانههای بارداری: تا لحظات قبل از تولد، نشانههای بارداری در مادر حضرت دیده نمیشد.
تولد با کمال: حضرت با کمال و پاکیزگی متولد شدند و به محض تولد به سخن آمدند.
تکلم نوزاد: امام زمان (عج) پس از تولد، به زبان آمدند و شهادتین و سلام بر پیامبر و ائمه را بیان کردند.
اهمیت این روایت:
این روایت علاوه بر بیان جزئیات ولادت امام زمان (عج)، حاوی معجزات و نشانههایی از ولادت ایشان است که بر حقانیت امامت و مهدویت تأکید میکند. همچنین، این روایت به شیعیان امید و انگیزه میدهد تا به انتظار ظهور امام زمان (عج) بنشینند.
اختلاف در روایات: در برخی جزئیات روایات اختلاف وجود دارد، اما مضمون اصلی همه آنها یکی است.
معجزات: ولادت امام زمان (عج) همراه با معجزات فراوانی بوده است.
مخفی بودن ولادت: به دلیل تهدیدات حکومت عباسی، ولادت امام زمان (عج) به صورت مخفیانه انجام شد.
داستان ولادت امام زمان (عج) یکی از مهمترین روایات شیعه است که به صورت مفصل در منابع شیعه نقل شده است. این روایت، علاوه بر بیان جزئیات ولادت حضرت، حاوی معجزات و نشانههایی است که بر حقانیت امامت و مهدویت تأکید میکند.
[1] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 514، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 430، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص: 339، عيون المعجزات، ص: 143، الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة، النص، ص: 234 و 238، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج5، ص: 197 به نقل از اثبات الرجعه فضل بن شاذان
[2] . الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة، النص، ص: 234، الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة، النص، ص: 237، الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة، النص، ص: 238، الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة، النص، ص: 239
[3] . كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 424، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 426
[4] . دلائل الإمامة (ط - الحديثة)، ص: 499
[5] . طبق یک نقل 15 رمضان می باشد که احتمالا تصحیف رخ داده است. الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة، النص، ص: 238
[6] . طبق یک نقل از شیخ صدوق، ایشان تا غروب در خانه بوده اند و زمان خروج امام به ایشان می فرمایند که امشب را نزدشان بمانند. كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 427
[7] . این عبارت فقط در یک نقل می باشد: الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة، النص، ص: 234
[8] . در نقلی سوسن ذکر شده است: الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة، النص، ص: 234،
[9] . در نقلی که سوسن ذکر شده است می گوید: فَلَمْ أَرَ جَارِيَةً عَلَيْهَا أَثَرٌ غَيْرَ سَوْسَنَ
[10] . تشبیه به مادر حضرت موسی در نقل صدوق آمده است: كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 427 – در نقل طبری علت این امر اینگونه بیان شده است: إِنَّا مَعَاشِرَ «3» الْأَوْصِيَاءِ لَيْسَ يُحْمَلُ بِنَا فِي الْبُطُونِ، وَ لَكِنَّا نُحْمَلُ فِي الْجُنُوبِ. دلائل الإمامة (ط - الحديثة)، ص: 500
[11] . این قسمت در نقل صدوق می باشد: كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 424 – در بعضی نقل های دیگر این قسمت برای زمان ازدواج امام با ایشان نقل شده است: كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 427 - دلائل الإمامة (ط - الحديثة)، ص: 500
[12] . این قسمت در نقل صدوق می باشد: كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 424 – طبری ص500 جور دیگری نقل می کند: َلَمَّا جَنَّ اللَّيْلُ صِرْتُ إِلَيْهِ، فَأَخَذَ أَبُو مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) مِحْرَابَهُ، فَأَخَذَتْ مِحْرَابَهَا فَلَمْ يَزَالا يُحْيِيَانِ اللَّيْلَ، وَ عَجَزْتُ عَنْ ذَلِكَ فَكُنْتُ مَرَّةً أَنَامُ وَ مَرَّةً أُصَلِّي إِلَى آخِرِ اللَّيْلِ
[13] . این جمله در این نقل آمده: كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 424
[14] . قضیه سوره قدر در این نقل آمده: كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 428
[15] . این قسمت در این نقل آمده: كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 428
[16] در دلائل الامامه به این صورت نقل شده است – نقل های دیگر با کمی تفاوت هستند: غیبت طوسی ص234: أَخَذْتُ وِسَادَةً فَأَلْقَيْتُهَا فِي وَسَطِ الْبَيْتِ وَ أَجْلَسْتُهَا عَلَيْهَا وَ جَلَسْتُ مِنْهَا حَيْثُ تَقْعُدُ الْمَرْأَةُ مِنَ الْمَرْأَةِ لِلْوِلَادَةِ فَقَبَضَتْ عَلَى كَفِّي وَ غَمَزَتْ غَمْزَةً شَدِيدَةً ثُمَّ أَنَّتْ أَنَّةً وَ تَشَهَّدَتْ وَ نَظَرْتُ تَحْتَهَا - کمال الدین ج2 ص424: فَقُلْتُ لَهَا اجْمَعِي نَفْسَكِ وَ اجْمَعِي قَلْبَكِ فَهُوَ مَا قُلْتُ لَكِ قَالَتْ فَأَخَذَتْنِي فَتْرَةٌ وَ أَخَذَتْهَا فَتْرَةٌ فَانْتَبَهْتُ بِحِسِّ سَيِّدِي فَكَشَفْتُ الثَّوْبَ عَنْهُ – کمال الدین ج2 ص 428: َلَمْ يَسْتَتِمَّ الْكَلَامَ حَتَّى غِيبَتْ عَنِّي نَرْجِسُ فَلَمْ أَرَهَا كَأَنَّهُ ضُرِبَ بَيْنِي وَ بَيْنَهَا حِجَابٌ فَعَدَوْتُ نَحْوَ أَبِي مُحَمَّدٍ ع وَ أَنَا صَارِخَةٌ فَقَالَ لِي ارْجِعِي يَا عَمَّةِ فَإِنَّكِ سَتَجِدِيهَا فِي مَكَانِهَا قَالَتْ فَرَجَعْتُ فَلَمْ أَلْبَثْ أَنْ كُشِفَ الْغِطَاءُ الَّذِي كَانَ بَيْنِي وَ بَيْنَهَا وَ إِذَا أَنَا بِهَا وَ عَلَيْهَا مِنْ أَثَرِ النُّورِ مَا غَشِيَ بَصَرِي
[17] . نوشته شدن این آیه در نقل دلائل الامامه و غیبت طوسی ص239 است.
[18] . این قسمت در نقل کمال الدین ص428 و دلائل الامامه آمده است – تکلم در نقل دیگر کمال الدین ص424 به این صورت آمده است: فَوَضَعَ يَدَيْهِ تَحْتَ أَلْيَتَيْهِ وَ ظَهْرِهِ وَ وَضَعَ قَدَمَيْهِ عَلَى صَدْرِهِ ثُمَّ أَدْلَى لِسَانَهُ فِي فِيهِ وَ أَمَرَّ يَدَهُ عَلَى عَيْنَيْهِ وَ سَمْعِهِ وَ مَفَاصِلِهِ ثُمَّ قَالَ تَكَلَّمْ يَا بُنَيَّ فَقَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً 14 رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ صَلَّى عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ ع إِلَى أَنْ وَقَفَ عَلَى أَبِيهِ ثُمَّ أَحْجَمَ
[19] .
[20] قسمت نطق در غیبت طوسی ص 234 و با کمی اختلاف در کمال الدین ص424 آمده است.