بعد از آنی که ضرورت واهمیت مساله امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را ثابت کردیم، نوبت به این میرسد که امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را در زمان کودکی ثابت کنیم.
مقالات مرتبط:
یکی از مهمترین سوال ها وشبهه ها در این بحث این است که چگونه ممکن است که بچه ای خردسال در سن 5 سالگی به امامت برسد وحجت خدا بر روی زمین باشد واطاعت از او بر همگان واجب باشد. بچه ای که عقل کامل وتکلیف ندارد چگونه میتواند به مقام امامت ورهبری جامعه برسد در حالی که خودش دارای تکلیف نیست؟
ابن حجر هیثمی در کتاب خود اینگونه اشکال میکند:« آنچه در دين پاك اسلامى به اثبات رسيده، آن است كه كودك ولايت ندارد. پس چگونه شيعيان گمان مىبرند كسى كه پنج سال داشته به امامت رسيده و حال آن كه پيامبر صلى الله عليه و آله از آن خبر نداده است. اين، سخنى گزاف و پيشتازى بر دين است »[1].
احمد امین مصری نیز این اشکال را اینگونه مطرح میکند:« انديشمند از دو چيز، شگفت زده مىشود: يكى آن كه كودك خردسال چهار يا پنج ساله به امامت برگزيده شود، با اين كه امامت، جايگاهى بزرگ است كه بر امور مسلمانان، اشراف دارد و نيازمند به پختگى كامل براى اداى اين مسئوليت است و ديگر، آن كه شيعه مدّعى است كه اين كودك، پنهان و غايب است و در زمانى خاصّ ظهور مىكند. ادّعاى امامت كودك خردسال، از سوى وكلا و نمايندگان امام پيشين، به انگيزه و هدف دستيابى به اموال و ثروتهايى كه از مناطق مختلف براى امامان شيعه ارسال مىشد، مطرح شده است. »[2].
شیخ مفید در کتاب الفصول المختاره به صورت کوتاه ودقیق به این اشکال پاسخ داده اند. ایشان فرموده اند:« عالمان شيعه عقيده دارند كه پدر امام مهدى از دنيا نرفت تا اين كه خداوند عقل مهدى عليه السلام را كامل كرد و به او حكمت و فصل الخطاب آموخت و او را با اين ويژگىها از ساير انسانها ممتاز ساخت؛ چرا كه او خاتم حجّتها و جانشين اوليا و بر پا دارنده دوران است.
آنان براى اين نظريّه به دليل عقلى استناد کرده اند. زيرا اين امر از نگاه عقل، امرى محال نيست و قدرت، به آن تعلّق مىگيرد. آنان همچنين به سخن خداوند در داستان عيسى عليه السلام «و در گهواره با مردم سخن مىگفت« و در داستان يحيى عليه السلام: «و در كودكى به او حكمت داديم» استدلال كردهاند »[3].
اینکه امامی در خردسالی ودر کودکی به مقام امامت ورهبری جامعه برسد، از نظر عقلی امری محال نیست وعقل، اتفاق افتادن آن را محال نمیداند.
مقام نبوت و امامت یک مقام ظاهرى ناچیز نیست که هر کسى صلاحیت آن را داشته باشد بلکه نبوت مقام ارجمندى است که شخص واجد آن مقام با خداوند ارتباط و اتصال داشته و از افاضات و علوم عوالم غیبى برخوردار مى شود، احکام و قوانین الهى بر باطن و قلب نورانیش وحى و الهام مى میشود و به طورى آن ها را دریافت مى کند که از هر گونه خطا و اشتباهى معصوم است.
همینطور ولایت و امامت مقام بزرگى است که واجد آن مقام به طورى احکام خدایى و علوم نبوت را دریافت مى کند که خطا و نسیان و عصیان در وجود مقدسش راه ندارد و همواره با عوالم غیبى مرتبط بوده و از علوم الهى بهره مند مى گردد.
معلوم است که هر کسی قابلیت احراز مقام امامت یا نبوت را ندارد، بلکه باید از حیث روح در مرتبه اعلای انسانیت قرار گرفته باشد تا لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم الهی را داشته باشد.
همچنین از حیث ترکیبات جسمانی در کمال اعتدال باشد تا بتواند حقایق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه به مردم ابلاغ کند.
لذا پیامبر و امام از حیث آفرینش ممتازند وبه واسطه همین استعداد و امتیاز است که خداوند متعال آنان را به مقام نبوت و امامت انتخاب می کند.
این امتیاز از همان ابتدا کودکی در وجود آن بزرگواران موجود است. و اگر صلاح باشد و شرایط موجود شود و مانعی هم در کار نباشد آن افراد برجسته رسما به مقام و منصب نبوت و امامت معرفی می شوند ومامور حفظ و تحمل احکام می گردند.
این انتخاب و نصب ظاهری، چنانکه گاهی بعد از بلوغ یا در زمان بلوغ وبزرگی انجام می گیرد، ممکن است در زمان کودکی تحقق پذیرد. پیشوایى ورهبری وامامت به کوچکى و بزرگى نیست، بلکه مربوط به قابلیتها و استعدادها است. رهبرى و پیشوایى امت در کودکى که سهل، حتى در نوزادى، هم امکان دارد و هم واقع شده است مانند حضرت عیسی علیه السلام.
اینکه گفته میشود کودک از نظر دینی و شرعی محجور است و نمیتواند در امور خود یا دیگران تصرف کند، پاسخش واضح است.
کسانی که به امامت در کودکی اعتقاد دارند، میگویند که این امام فقط از نظر جسمی و سنی کودک است، اما از نظر فهم و اراده که دو ویژگی اساسی برای امامت هستند، به کمال رسیده است.
همانطور که شیخ مفید اشاره کرده، خداوند عقل امام زمان را در زمان حیات پدرش کامل کرد و به او حکمت و توانایی قضاوت داد. بنابراین، بحث در مورد امامت کودک محجور نیست، بلکه درباره کسی است که خداوند به او توانایی و شایستگی لازم را داده، همانطور که به حضرت عیسی (ع) و حضرت یحیی (ع) این توانایی را در کودکی داد.
ضمناً اين نكته روشن است كه خصوصيات و ويژگىهاى طبيعى كودكان، يكسان نيست و برخى كودكان، توانمندىهاى خدادادى بيشترى دارند و آمادگى آنان براى رشد و به فعليت رسيدن استعدادهايشان فراتر از معمول است و قاعدتاً تفضّل الهى براى داشتن مقامات معنوى مانند امامت، به چنين كودكانى تعلّق مىگيرد.
مساله نبوت وامامت در کودکی امری است که در ادیان گذشته نیز اتفاق افتاده است. پس این اتفاق امری عجیب نیست. ما به ذکر برخی از آنها میپردازیم.
حضرت عیسى علیه السلام در گهواره با مردم سخن گفت و خودش را پیغمبر و صاحب کتاب معرفى نمود.
خداوند متعال در سوره مریم مى فرماید: « فاشارت الیه قالوا کیف نکلم من کان فى المهد صبیاً. قال انى عبداللَّه آتانى الکتاب و جعلنى نبیاً و جعلنى مبارکاً این ما کنت و اوصانى بالصلوة و الزکوة ما دمت حیاً »[4]. مریم به عیسى اشاره کرد، گفتند: چگونه با کودکى که در گهواره است سخن بگوییم؟! عیسى گفت من بنده خدایم که مرا کتاب داده و به پیغمبرى برگزیده است و هر کجا باشم مبارک گردانیده و به نماز و زکوة تا زنده باشم سفارش کرده است.
از این آیه استفاده مى شود که حضرت عیسى علیه السلام از همان کودکى پیامبر و صاحب کتاب بوده است.
حضرت یحیی در دوران کودکی وبچگی به مقام نبوت رسیده. چنانکه در آیه شریفه آمده که:« یا یحیی خذ الکتاب بقوه و اتیناه الحکم صبیا »[5]. ای یحیی کتاب را با قدرت بگیر وحکم ونبوت را به او در حال کودکی و صباوت دادیم.
فخر رازی از علما اهل سنت درباره حکم در این آیه میگوید:« مراد به حکم در آیه شریفه همان نبوت است؛ زیرا خداوند متعال عقل او را در سنین کودکی محکم و کامل کرد و به او وحی فرستاد. این بدان جهت است که خداوند متعال، حضرت یحیی علیهالسلام و عیسی علیهالسلام را در سنین کودکی مبعوث به رسالت کرد، برخلاف حضرت موسی علیهالسلام و محمد صلی الله علیه و آله که آنان را در سنین بزرگ سالی به رسالت مبعوث کرد »[6].
بنابراین، وقتی عیسی مسیح و حضرت یحیی می توانند در کودکی به مقام نبوت برسند، چه مانعی دارد که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه نیز در سنین کودکی به مقام امامت برسد.
در امامان قبل از حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه نیز امامانی وجود داشتند که در کودکی به مقام امامت رسیده باشند.
حضرت امام جواد علیهالسّلام هم در هنگام وفات پدرش نه ساله و یا هفت ساله بوده و امام رضا علیهالسّلام او را به عنوان جانشین خود معرفی نمود.
سخنان و مناظرات امام جواد علیهالسّلام و حل مشکلات بزرگ علمی و فقهی توسط آن حضرت تحسین و اعجاب دانشمندان اسلامی اعم از شیعه و سنی را بر انگیخته و آنان را به تعظیم در برابر عظمت علمی امام وا داشته است و هر کدام او را به نحوی ستودهاند.
به عنوان نمونه سبط ابن جوزی میگوید: «اما جواد علیهالسّلام در علم و تقوا و زهد و بخشش بر روش پدرش بود»[7].
ابن حجر هیتمی به اعلمیت امام جواد علیهالسّلام اعتراف نموده مینویسد:« مامون او را به دامادی انتخاب کرد زیرا با وجود کمیسن از نظر علم و آگاهی و حلم و بر همه دانشمندان برتری داشت »[8].
امام هادی علیه السلام نیز شش سال و پنج ماه از سن شریفش گذشته بود که پدرش به شهادت رسید و امامت به وی منتقل شد.
ائمه اطهار علیهالسّلام هم موضوع در کودکی به امامت رسیدن حضرت حجت ارواحنا فداه را پیش بینی کرده و اعلام نمودهاند تا مورد اعتراض مخالفین و معاندین قرار نگیرد.
به عنوان مثال: قال ابو جعفر علیهالسّلام: «صاحب هذالامر اصغرنا سناً و اخملنا شخصاً »[9]. حضرت امام محمد باقر علیهالسّلام فرمود: حضرت صاحب الامر سن مبارکش از ما کمتر و گمنام تر است.
از مهمترین راه های شناخت امام معصوم، اعلام کردن امام قبلی است. و امام عسکری در زمان حیاتشان، ایشان را به امامت معرفی کردند. همانگونه که در روایت خادم حضرت آمده:« امام عسکری علیهالسّلام را فرزندی به دنیا آمد که وی را محمّد نامیدند. آن حضرت فرزندشان را در روز سوم به یاران خویش نمایاندند و فرمودند: این صاحب شما پس از من است و خلیفه من بر شما. او همان قائمیاست که به انتظار او گردن میکشند و هنگامیکه زمین از جور و ظلم آکنده گردد ظهور کرده آن را از عدل و داد پر خواهد ساخت »[10].
وواضح است که حضرت حجت در سال 255 هجری به دنیا آمدند وامام عسکری در سال 260 هجری شهید شدند. پس امام زمان عجل الله فرجه الشریف در سن 5 سالگی به امامت رسیدند.
امامت در مکتب شیعه، یک مقام پادشاهی موروثی نیست. امامان شیعه بر خلاف پادشاهان دیگر، مانند امویان، عباسیان و فاطمیان، تاج و تخت خود را به ارث نبردهاند. آنها به دلیل ویژگیهای خاصی که داشتند، از جمله دانش بسیار، تقوا و ارتباط قوی با مردم، به عنوان رهبر انتخاب میشدند.
در اسلام، تنها کسی شایسته رهبری است که:
داناترین فرد زمان خود باشد: امام باید از همه مردم داناتر و آگاهتر باشد.
معصوم باشد: امام باید از هرگونه گناه و اشتباه مصون باشد.
به همین دلیل، شرایط انتخاب امام در مکتب شیعه بسیار سختگیرانه است.یعنی هر کسی نمیتواند امام شود. فقط کسی که همه این ویژگیها را داشته باشد، میتواند به عنوان امام انتخاب شود.
در واقع، امامت در شیعه یک مسئولیت بسیار مهم است که به کسی داده میشود که بتواند مردم را به سوی خدا و سعادت هدایت کند.
پدیده امامت در سنین پایین، یک واقعیت تجربی و ملموس است، نه یک خیال بیپایه؛ زیرا امامی که در کودکی به عرصه امامت میآید و رهبری روحی و فکری خود را به مسلمانان اعلام میکند، تنها در صورتی مورد پذیرش امت قرار میگیرد که به بالاترین درجات علمی، دیدگاه گسترده، و تسلط کامل بر فقه، تفسیر و کلام دست یافته باشد. در غیر این صورت، زعامت او پذیرفته نخواهد شد.