مطالعه تمام آیات مهدوی
ذلِكَ ٱلۡكِتَٰبُ لَا رَيۡبَۛ فِيهِۛ هُدى لِّلۡمُتَّقِينَ
الَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَيۡبِ وَيُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ
بقره /آیه ٢ و ٣
این کتابی است که در (وحی بودن) آن شکی نیست و هدایتی است برای متقین، کسانی كه به غيب ايمان دارند و نماز را بر پا مى دارند و از آنچه به آنان روزى داده ايم، انفاق مى كنند.
از امام صادق علیه السلام درباره تفسیر این دو آیه پرسیدند و حضرت علیه السلام در جواب فرمودند:
اَلْمُتَّقُونَ شِيعَةُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ اَلْغَيْبُ فَهُوَ اَلْحُجَّةُ اَلْغَائِبُ [1]
پرهیزکاران شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام هستند و غیبی که به آن ایمان دارند حجت غائب (سلام الله علیه) است
پیام اصلی آیه: معرفی کردن 3 ویژگی مهم پرهیزکاران است.
طبق روایت شریف، حضرت صادق عليه السّلام ،متقین را شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام معرفی می کنند.برای تحلیل این مطلب باید به درستی با مفهوم تقوا آشنا بشویم.
تقوا چیست؟متقین چه کسانی هستند در سوره بقره؟
در لغت عربی تقوا به معنای صیانت و حفاظت کردن است.[2] پس متقین کسانی هستند که حفظ نفس می کنند و اهل مراقبه هستند اما برای شناخت بهتر باید به استعمال قرآنی هم توجه کنیم.
در قرآن کریم تقوی در مقابل فجور استفاده شده است به عنوان مثال در آیه فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها )شمس / 8) این مطلب واضح است.
پس برای شناخت دقیق تر تقوی جا دارد واژه ضد آن که فجور باشد را مورد بررسی قرار بدهیم. چرا که به درستی در کلام علما شایع است که تعرف الاشیاء باضدادها(هر چیزی از طریق مخالفش شناخته می شود) و ما تا تاریکی را نشناسیم درک درستی از روشنایی نخواهیم داشت.
فجر که ریشه فجور می باشد را میتوان به معنای گسستن همراه با ظهور چیزی معنا کرد مانند جوشیدن چشمه که همان گسستن کوه است و ظهور خورشید همان گسستن تاریکی و بروز نور است.[3]
تقوی دو دسته می باشد چرا که خطاهای انسان در دو مرحله هستند:
این خطاها دارای شدت و ضعف های متعدد هستند پس به نسبت هر کدام از آن ها صیانت از نفس لازم است و همین منجر به بروز مراحال متعدد تقوی خواهد شد.
رابطه تقوا و ایمان به امامت
به نظر مهم ترین مرحله تقوا که آیه شریفه هم به آن اشاره دارد، حفاظت از ایمان به ولایت می باشد.
این مرحله تقوا در اعتقاد است که از تقوای عملی به مراتب مهم تر است چرا که طبق روایات قطعی، شرط نجات از جهنم و قبولی اعمال می باشد؛ به عنوان مثال از امام باقر علیه السلام روایت شده است که:
اگر مردى شبها را بعبادت بپا خيزد و روزها را روزه دارد و تمام اموالش را صدقه دهد و در تمام دوران عمرش به حج رود، ولی «وَ لَمْ يَعْرِفْ وَلَايَةَ وَلِيِّ اللَّهِ» امر ولايت ولى خدا را نشناسد تا از او پيروى كند و تمام اعمالش با راهنمائى او باشد، براى او از ثواب خداى جل و عز حقى نيست و او از اهل ايمان نباشد.[4]
پس پذیرش ولایت ولی خدا و پرهیز از ولایت غیر او اصلی ترین مرتبه تقوی است.
تقوای عملی نیز در راستای تکمیل تقوای اعتقادی هستند چرا که در روایات آمده است که: ما (اهل بیت علیهم السلام) اصل هر خیری هستیم و دشمنان ما اصل هر شر(بصائر الدرجات/ج1/ص536)
پس پرهیز از هر شر و بدی در اصل پرهیز از وارد شدن در ولایت غیر اهل بیت علیهم السلام است و اعمال صالح کمک کننده ما هستند که بتوانیم حقیقا حفظ ولایت داشته باشیم.
و از طرف دیگر هم اعمال فاسد و گناهان اگر همراه با توبه و بازگشت نباشد منجر به این می شود که ولایت اهل بیت علیهم السلام را از دست بدهیم چرا که علاوه بر روایت گذشته در آیه شریفه هم آمده است :
ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُن)روم /10)
عاقبت کسانی که مرتکب زشتی ها و گناهان می شوند این است که نشانه های الهی را مورد تکذیب و تمسخر قرار می دهند.
و در روایات متعددی اهل بیت علیهم السلام فرموده اند که منظور از آیات الهی ما هستیم(کافی/ج4/ص127) پس کسانی که مرتکب گناهان می شوند کاراشان به انکار ولایت خواهد کشید که خدا همه ما را از بدی عاقبت نجات دهد.
به عنوان شاهدی دیگر بر رابطه تقوی و ولایت اهل بیت علیهم السلام میتوان از روایتی با این مضمون بهره برد که أَنَّهُمْ لَنْ يَنَالُوا وَلَايَتَنَا إِلَّا بِعَمَلٍ أَوْ وَرَع)همانا شیعیان ما به ولایت ما نمی رسند الا بوسیله عمل صالح و پرهیز از گناهان) (قرب الإسناد (ط - الحديثة)، النص، ص: 33)
حالا که بحث رابطه تقوی و ولایت اهل بیت علیهم السلام روشن شد باید به این مطلب بپردازیم که رابطه تقوی با ایمان به غیب چطور تصویر می شود چرا که در آیه محل بحث، اولین صفت متقین ایمان به غیب آن ها دانسته شده است.
در لغت عرب به معنای پنهان بودن می باشد.[5] این پنهان شدن دو نوع است:
کلمه «غیب» در قرآن بسیار به کار برده شده. یکی از صفات خداوند در قرآن علم داشتن به غیب است. در حالی که صفت مؤمنان در این آیه ایمان داشتن به غیب ذکر شده است.
اما مراد از غیب در این آیه چیست؟
3 تفسیر در روایات معصومین از معنای غیب در این آیه شده است:
معنای اول ظاهر آیه را تفسیر می کنند و در معنای دوم و سوم مصادیق آن را مشخص می کنند که امام مهدی و زمان ظهور ایشان می باشد.
اما چگونه به خود امام زمان غیب گفته می شود؟
اگر آیه قرآن به این صورت بود که «الذین یؤمنون بالغائب» تفسیر آن به امام زمان صحیح بود یعنی به شخصی که از آنها غائب شده است ایمان دارند. اما در آیه واژه غیب آمده یعنی آنها به خود غیب ایمان دارد و آن غیب امام زمان است.
برای روشن تر شدن معنا به آیه ای دیگر از قرآن رجوع می کنیم: الأنعام، آیه 59: وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ في ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبين
در تفسیر این آیه گفته شده منظور از کتاب مبین همان امام (علیه السلام) است.[9]
در نتیجه منظور از غیب که خداوند نیز عالم به آن است همان امام معصوم می باشد. و بقیه از آثار امام هستند. به همین خاطر شناخت به تمام ابعاد امام امکان پذیر نیست و تنها ایمان داشتن به آن حضرت برای ما مقدور است.
در پایان روایتی زیبا از پیامبر اکرم در مورد این آیه برای شما بازگو می کنیم:
طُوبَى لِلصَّابِرِينَ فِي غَيْبَتِهِ طُوبَى لِلْمُتَّقِينَ عَلَى مَحَجَّتِهِمْ أُولَئِكَ وَصَفَهُمْ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ وَ قَالَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْب
خوشا به حال کسانی که در غیبت امامشان صبر می کنند؛ خوشا به حال کسانی که در راه راست پرهیزکار هستند. این افراد زمان غیبت همان کسانی هستند که خدا در قرآن به این صورت مدحشان کرده است: الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْب
[1] . کمال الدين و تمام النعمة ج ۲، ص ۳۴۰
[2] . (صحاح/ج6/ص2527 ؛ مقاییس اللغة /ج6/ص131 )
[3] . (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم/ ج9/ص32)
[4] . (کافی ج3/ص56)
[5] . الطراز الأول و الكناز لما عليه من لغة العرب المعول، ج2، ص: 365
[6] . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: 67
[7] . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج24، ص: 352 (وَ هُوَ الْبَعْثُ وَ النُّشُورُ وَ قِيَامُ الْقَائِمِ ع وَ الرَّجْعَة) علامه مجلسی به نقل از تفسیر قمی ذکر می کنند ولی این روایت در تفسیر قمی موجود ذکر نشده است. اما روایتی دركمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 340 وجود دارد که غیب فقط به قیام امام زمان تفسیر شده است.
[8] . كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص: 18
[9] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج8، ص: 249