ائمه معصومین علیهم السلام علاوه بر بیان اصل اتفاق افتادن غیبت حجت خدا وویژگی ها وخصوصیات غیبت، از راه های دیگری نیز برای آماده سازی مردم وشیعیان وجامعه برای غیبت امام معصوم علیه السلام ودر دسترس نبودن ایشان برای مردم استفاده کرده اند.
یکی از مهمترین کار هایی که امامان برای آماده سازی شیعیان ومردم برای غیبت انجام داده اند، نصب افرادی به عنوان وکیل از جانب خود است که مردم را برای امور مختلفی مانند امور مالی وسوال ها وشبهات، به این وکیلان ارجاع میدادند.
نصب وکیلان ونهاد وکالت مختص زمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نبوده است بلکه در دوران امامان قبل از ایشان نیز این اتفاق افتاده بود.
ارتباط ميان امامان اهل بيت عليهم السلام و شيعيان ايشان از آغاز دوره امامت اميرمؤمنان عليه السلام ارتباطى عميق، منضبط و روشمند بوده است.
شمار اندك شيعيان و محدود بودن وسعت جغرافيايىِ مناطق مسكونى آنان در سده اوّل هجرى، به گونه اى بود كه ارتباط شيعيان با امام عليه السلام به سادگى ممكن بود.
در دوره امام حسن عليه السلام تا امام زين العابدين عليه السلام افراد تأثيرگذار در هر قوم و شهر (خواص جامعه) با امام عليه السلام مرتبط بودند و با افراد زيرمجموعه خود نيز ارتباط داشتند.
در موارد فراوانى، شيعيان به گونه مستقيم با امام عليه السلام ارتباط برقرار مىكردند و مسائل و مشكلات معرفتى، سياسى و اجتماعى خويش يا افراد مرتبط با خود را مىپرسيدند. اين ارتباط در زمان حج و در مسافرت مسلمانان بويژه شيعيان به مكّه و مدينه، بيشتر مىشد.
در دوره امام زين العابدين عليه السلام افراد خاصى همچون: ابو خالد كابلى، ابو حمزه ثمالى و يحيى بن ام طويل، رابط ايشان با مردم كوفه و ساير مناطق بودند و ارتباط محدود علمى ميان شيعيان و امام عليه السلام را برقرار مىكردند.
دوره امامت امام باقر عليه السلام نقطه عطف در جامعه شيعى محسوب مىشود. از اين دوره، جمعيت شيعه، رو به فزونى نهاد و مناطق جغرافيايىِ جديدى به محدوده مسكونىِ شيعيان افزوده شد.
شيعيان نيز از منظر فكرى و اجتماعى، فرهنگ و روابط اجتماعى، خود را مهندسى كردند و آن را محور تجمّع خويش ساختند.
در اين دوره، هويّت خاصّ شيعى، سبب همگونى و همكارى افراد در اين مجموعه مىشد. ارتباط ميان امام و شيعيان، گستردهتر از ارتباط علمىِ پيشين شد و نياز به نهاد، سازمان و تشكيلاتى براى انضباط بخشيدن به شيعيان و ارتباط آنان با امام عليه السلام و ناحيه امامت، احساس شد.
با توسعه اقتصادى جامعه اسلامى در اوايل قرن دوم هجرى، ارتباطات مالى امامان و شيعيان، گسترش يافت و امامان عليهم السلام وكيلانى را براى تدبير امور مالى شيعيان، نصب كردند و با تبيين مسائل خمس، زكات و ديگر انفاقهاى واجب و مستحب، آنان را براى اخذ، ارسال و توزيع اين وجوه مالى، جانشين خود نمودند.
اين وكيلان، مورد اعتماد مردم بودند و بويژه در مناطق دوردست جامعه اسلامى، نياز مردم را در حوزه ارتباطات مالى با امام و نيز اوقاف و صدقات، حل مىكردند.
نهاد وكالت، از روزگار امامت امام صادق عليه السلام، به تدريج استقرار يافت.[1]. و به دليل حبس طولانى و شديد امام كاظم عليه السلام، به سرعت قوّت گرفت و در روزگار امام هادى عليه السلام و امام عسكرى عليه السلام به دليل محدوديت شديد ارتباط با امام، كارآيى خود را نشان داد و راه را براى پذيرش غيبت امام، هموار كرد.
اوج تأثيرگذارى نهاد وكالت در جامعه شيعى، در دوره غيبت صغرا بود كه در 69 سال و در اوج خفقان عباسيان، نظام جامعه شيعى را سامان بخشيد و فرهنگ شيعه و شيعيان را براى ورود به دوره غيبت كبرا آماده كرد.
به عبارت ديگر، در فاصله سالهاى 120 تا 260 ق، ارتباط ميان شيعيان و امام عليه السلام از ارتباط مستقيم با شيب ملايم، به ارتباط غير مستقيم از طريق وكيلان خاص تغيير يافت و در فاصله سالهاى 260 تا 329 ق، ارتباط غير مستقيم با امام عليه السلام نهادينه شد و سپس از گونه ارتباط با نهاد وكالت و وكيلان خاص، به ارتباط با نائبان عام و فقيهان تغيير كرد. جامعه شيعى، رهبرى از نوع جديد را پذيرفت و تجربه كرد و با افتخار از دوره حضور، به دوره غيبت پا نهاد.
نصب وکیلان وتشکیل نهاد وکالت وگسترش آن دلایل مختلفی داشته است که برخی از آنها را ذکر میکنیم.
سالهاى آغازين سده دوم هجرى و تحت تأثير عوامل سياسى و فرهنگى، از جمله مرگ حجّاج بن يوسف ثقفى، امارت عمر بن عبد العزيز، آزاد شدن نگارش حديث و ... شمار دوستداران و شيعيان اهل بيت عليهم السلام رو به فزونى نهاد.
پس از سالهاى صد و بيست هجرى، جمعيت دوستداران اهل بيت عليهم السلام به اندازهاى بود كه عبّاسيان، قيام خود را با شعار حكمرانى «الرضا من آل محمّد» آغاز كردند تا در مناطق مختلف، افراد بيشترى را جذب كنند.
اگر چه تمام دوستداران اهل بيت عليهم السلام در گروه شيعيان جاى نمىگيرند، ولى علاقه به اهل بيت عليهم السلام زمينه تشيّع عقيدتى آنان را فراهم مىساخت. در اين سالها شمار شاگردان امام صادق عليه السلام به چهار هزار نفر رسيد. [2].
در سده دوم هجرى و همراه با افزايش شمار شيعيان، مناطق جديدى به عنوان مراكز شيعى پديد آمدند كه گاه فاصله بسيار دورى از مدينه- كه محل اقامت امام عليه السلام بود- داشتند.
از جمله مهمترين مناطق جديد، شهر بغداد- مركز خلافت عباسى- بود كه از آغاز تأسيس آن، منطقه كرخ با هويت شيعى پديد آمد، رشد كرد و مهد عالمان شيعى همچون هشام بن حكم، ابن عمير و دهها عالم شيعى ديگر شد.
شهر قم و مناطق اطراف آن همچون آوه نيز در همين دوره به عنوان مركز شيعيان معرفى شد و شيعيان بسيارى به آن جا كوچ كردند.
منطقه خراسان، با گستردگى فراوان خود نيز محلّى بود كه شيعيان فراوان داشت. منطقه جبال از مازندران تا همدان نيز محلّ استقرار شيعيان محسوب مىشد. افزون بر آن، شيعيان يمن، مصر و بصره نيز رو به فزونى بود.[3].
روشن است كه ارتباط مستقيم ميان شمار فراوان شيعيان مناطق مختلف با امام عليه السلام ممكن نبود و نياز به وجود رابطان مطمئن براى ارتباط دو سويه، كاملًا احساس مىشد تا نيازهاى علمى، اجتماعى و سياسى شيعيان را پاسخ گويد و دستور العملهاى امام عليه السلام را نيز بدانان ابلاغ كند.
حکومت بنى عبّاس كه با شعار دوستى اهل بيت عليهم السلام قدرت را به چنگ آورده بودند، امامان اهل بيت عليهم السلام را خطرى بالقوه و گاه بالفعل براى خود احساس مىكردند كه احتمال روى آوردن مردمان بدانان و زوال خلافت عبّاسى در هر زمان وجود داشت.
از اين رو، همگام با قدرت گرفتن بنى عبّاس، سختگيرى نسبت به امامان اهل بيت عليهم السلام شدّت گرفت. از دوره منصور دوانيقى و پس از سال 140 ق، فشارهاى كارگزاران حكومت بر امامان عليهم السلام و ناحيه امامت افزايش يافت.
حمله شبانه به منزل آنان، دستگيرى امام و يا افراد مرتبط با ايشان، حبس و تبعيد ائمّه عليهم السلام در دوره امام كاظم عليه السلام، امام هادى عليه السلام و امام عسكرى عليه السلام، تلاش جاسوسان حكومتى براى نفوذ ميان ياران امام و ... از جمله سختگيرىهايى بود كه اعمال مىشد و امكان برقرارى ارتباط مستقيم ميان شيعيان عادى را با امام عليه السلام دشوار مىكرد.
مراجعه به امام عليه السلام در دورههاى اوّليه به منظور پرسش و رفع نياز علمى افراد بود؛ ولى گسترش جامعه شيعى و بهبود اوضاع فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى، پرسشها و راهكارهاى جديدى پديد آورد كه با دوره پيشين، متفاوت بود.
نياز به ابلاغ موضع امام عليه السلام به جامعه شيعه در سريعترين زمان ممكن و از مطمئنترين مسير، احساس مىشد. موضعگيرى سياسى، فرهنگى و اجتماعى شيعيان، از جمله اين موضوعات جديد بود.
گاه انقلاب يا شورشهايى عليه حكومت جور با ظاهرى موجّه رخ مىداد، ولى امام عليه السلام شيعيان را از ورود به اين مجادلات، نهىمى كرد.
نكته بسيار مهم ديگر، ارتباط مالى افراد با ناحيه امامت بود. بهبود اوضاع اقتصادى شيعيان، سبب ازدياد وجوه شرعى و تبرّعات ارسالى به امام عليه السلام شد كه نياز به واسطهاى مطمئن، امانتدار و شايسته داشت كه بتواند اين اموال را به دور از ديد مأموران حكومتى، جمعآورى كند و به امام تحويل دهد.
موقوفات ناحيه امامت در مناطق متفاوت نيز فراوان شده بود به گونهاى كه در برخى مناطق مثل قم، صحابى بزرگوارى همچون: احمد بن اسحاق مسئول امور مالى موقوفات بود.[4]
سوء استفاده از جايگاه مقدّس امامان و ادّعاى ارتباط با امام، از آسيبهاى مطرح در تاريخ شيعه محسوب مىشود.
امام رضا عليه السلام ضمن برشمردن برخى از افراد منحرف كه به دروغ، ادّعاى رابطه با ائمّه پيشين را داشتند، به اين آسيب اشاره كردهاند وفرمودند:« بنان بر علی بن الحسین ومغیرة بن سعید بر امام باقر ومحمد بن بشیر بر امام کاظم وابوالخطاب بر امام صادق علیهم السلام دروغ میبستند وخدا حرارت آهن را به آنها چشاند. وکسی که به من دروغ میبندد محمد بن فرات است.» [5]
سوء استفاده غاليان، سبب انحراف در برخى از افرادى شد كه گمان مىكردند با نمايندگان آن ذوات مقدّس، ارتباط دارند.
امام صادق عليه السلام شخصاً برخى از افراد اين گروه را لعن كرده ومیفرمایند:« خدا مغیرة بن سعید را لعنت کند زیرا او بر پدرم دروغ میبست وخدا حرارت آهن را به او چشاند.
«لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَالَ فِينَا مَا لَا نَقُولُهُ فِي أَنْفُسِنَا، وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ أَزَالَنَا عَنِ الْعُبُودِيَّةِ لِلَّهِ» خدا لعنت کند کسی را که درباره ما چیزی بگوید که خودمان درباره خودمان نمیگوییم. وخدا لعنت کند کسی را که ما را از عبودیت خداوند جدا کند» [6]
از اين رو، لازم بود كه ارتباط نامنظّم، غير تشكيلاتى و غير منضبط، به ارتباطى نظاممند با چهره و شناسنامه مشخّص تبديل شود كه بتواند ضمن جلب اعتماد مردم، ناخالصىهاى محتمل را نيز از خود و جامعه شيعى بزدايد.
تنها مركزى كه با انحرافات و سوء استفادهها مبارزه مىكرد و از طريق مطمئن، مطالب را به آگاهى عالمان مىرسانْد، نهاد وكالت بود كه با توجّه به وجاهت و جايگاه آن در نزد مردم، اين خلأ را به شايستگى پر نمود. گزارشهاى متعدّدى از فعاليت نهاد وكالت براى مبارزه با انحراف فارس بن حاتم قزوينىدر دست است. [7]
آمادگى شيعه براى ورود به دوره غيبت بويژه غيبت كبرا، به تهيه مقدّمات و تمرين و مهارت در ارتباط اجتماعى شيعيان نيازمند بود.
واگذاری انجام دادن برخى از مسئوليتها به وكيلان، پاسخگويىِ دانشمندان شيعه به مردم و عدم مراجعه مستقيم مردم به امام عليه السلام، پاسخگويى مكتوب به مردم و عالمان، كاهش رويارويى حضورى و ... از جمله اقداماتى بود كه براى آمادهسازىِ جامعه شيعى براى زندگى در عصر غيبت، انجام شد.
امام هادى عليه السلام از بسيارى از شيعيان به استثناى افرادى از خواص خود، مستور بود. آن گاه كه امامت به امام عسكرى عليه السلام رسيد، حتّى با خواصّ شيعيان و جز آنها از پس پرده سخن مىگفت، مگر در اوقاتى كه به دربار حاكم مىرفت.
اين استتار و در پرده بودن از جانب امام عسكرى عليه السلام و پدر بزرگوارش براى آن بود كه شيعيان با شرايط عصر غيبت صاحب الزمان عليه السلام آشنا و مأنوس شوند و بدان عادت كنند. [8]
آغاز شدن غيبت با دوره غيبت صغرا نيز زمينهسازى براى ورود به دوره غيبت كبرا و تامّه بود كه ديگر، وكيلان و نايبان خاص نيز وجود نداشتند.
نهاد وکالت ووکیلان اهل بیت علیهم السلام وظایف متعددی را به دوش میکشیدند تا بتوانند پاسخگوی شیعیان وجامعه اسلامی مرتبط با امام معصوم باشند.
به سبب رفاه اقتصادىِ پديد آمده در جامعه، واجبات مالىِ شيعيان در اين دوره فراوان شده بود.
افزون بر آن، مواردى همچون موقوفات، نذورات، صدقات، هدايا و تبرّعات نيز وجود داشت كه در مجموع، درآمد فراوانى محسوب مىشد.
نهاد وكالت، وظيفه جمعآورى اموال از مناطق مختلف را به عهده داشت و به دستور امام عليه السلام آنها را در موارد تعيين شده، هزينه مىكرد.
مثلا در نامه امام حسن عسكرى عليه السلام به شيعيان نيشابور آمده است:« وَ كُلُّ مَنْ قَرَأَ كِتَابَنَا هَذَا مِنْ مَوَالِيَّ مِنْ أَهْلِ بَلَدِكَ، وَ مَنْ هُوَ بِنَاحِيَتِكُمْ، وَ نَزَعَ عَمَّا هُوَ عَلَيْهِ مِنْ الِانْحِرَافِ عَنِ الْحَقِّ فَلْيُؤَدّحُقُوقَنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدَةَ»
هر فرد از شيعيان ما در آن ناحيه كه از انحراف به دور و طالب حق است، حقوق ما را به ابراهيم بن عبده بپردازد و او نيز به رازى [وكيل رى و سرپرست وكلاى شرق ايران] يا به كسى كه او معيّن مىكند، تحويل دهد.» [9]
اگر چه رويكرد مالى و اقتصادى در وكيلان دورههاى اوّليه، بيشتر به چشم مىآيد، ولى در سالهاى ميانى و در مقاطع و نقاط عطف بويژه سالهاى منتهى به عصر غيبت، كاركرد فرهنگى وكيلان، نمايانتر مىشود.
از جمله پس از شهادت هر امام عليه السلام و در فاصله زمانى موجود ميان امام پيشين و امام پسين، وكيلان و نهاد وكالت به عنوان گروه معتمد مردم، جايگاهى ويژه داشتند و شبهات آنان را برطرف مىكردند.
اگر چه رويكرد مالى و اقتصادى در وكيلان دورههاى اوّليه، بيشتر به چشم مىآيد، ولى در سالهاى ميانى و در مقاطع و نقاط عطف بويژه سالهاى منتهى به عصر غيبت، كاركرد فرهنگى وكيلان، نمايانتر مىشود.
از جمله پس از شهادت هر امام عليه السلام و در فاصله زمانى موجود ميان امام پيشين و امام پسين، وكيلان و نهاد وكالت به عنوان گروه معتمد مردم، جايگاهى ويژه داشتند و شبهات آنان را برطرف مىكردند.[10]
احمد بن اسحاق- از وكيلان ناحيه در قم- از امام عسكرى عليه السلام در باره مرجع علمىِ پاسخگو به نيازهاى فرهنگىخود پرسش كرد و امام عليه السلام، عثمان بن سعيد عَمرى را معرفى كرد و فرمود:« اين عثمان بن سعيد، مورد وثوق و امين است و هرچه بگويد و به شما برساند، از جانب من گفته و ابلاغ كرده است» [11]
يكى از مهمترين كاركردهاى نهاد وكالت، ايجاد لايه پوششى و پديد آوردن سپر حفاظتى براى امام عليه السلام بود.
مصونيّت امام عليه السلام و جايگاه امامت از گزند دشمنان، از مهمترين وظايف نهاد وكالت، محسوب مىشود. از جانب ديگر، نهاد وكالت، به سبب گستردگى تشكيلات و ارتباط نظاممند و مخفى، زمينه مصونيّت شيعيان را نيز فراهم مىكرد تا حكومت، كمتر متعرّض افرادى شود كه در پى ملاقات با امام عليه السلام بودند و يا جاسوسانى كه در پى شناسايىِ افراد مرتبط با امام و ناحيه امامت بودند، نتوانند متعرّض مردم شوند.
نهاد وكالت در آغاز، ساختارى ساده و بسيط داشت؛ ولى پس از سال دويست هجرى و بويژه در دوره امام هادى عليه السلام و امام عسكرى عليه السلام، ساختارى منضبط و تشكيلاتى يافت.
امام عليه السلام در رأس هرم قرار داشت و نايب خاص، پس از ايشان قرار مىگرفت. در رده بعدى، وكلاى ارشد قرار داشتند كه منطقه بزرگى را (مثل منطقه شمال ايران از رى تا خراسان) تحت پوشش داشتند.
سپس نوبت به وكلاى جزء مىرسيد كه معمولًا در نواحى دوردست و زير نظر وكلاى ارشد به فعاليت مىپرداختند. وكلاى ارشد و وكيلان جزء، در منطقه خود مقيم بودند. و
كيلان موقوفات نيز در مناطقى كه اموال وقفى وجود داشت، در كنار وكيلان جزء قرار مىگرفتند.
تمامی این امور در راستا این امر مهم بود که مردم را برای دوران غیبت آماده کنند تا شیعیان در دورانی که به هیچ عنوان دسترسی ظاهری به امام معصوم ندارند، سردرگم وحیران نباشند.
[1] . تاریخ غیبت امام، ج12، ص134.
[2] . رجال الطوسی، ص155.
[3] . رجال الکشی، ج2، ص474 / الکافی، ج1، ص475.
[4] . تاریخ قم، ص211.
[5] . اختیار معرفة الرجال، ج1، ص302.
[6] . اختیار معرفة الرجال، ج1، ص223.
[7] . اختیار معرفة الرجال، ج1، ص522.
[8] . اثبات الوصیة، ص 217.
[9] . اختیار معرفة الرجال، ج1، ص579.
[10] . الکافی، ج1، ص324، ح2.
[11] . الغیبة طوسی، ص215.
ماه رجب، ماهی است که از سوی خداوند متعال دارای فضیلت و برکت فراوانی است. این ماه به عنوان ماه خدا شناخته میشود و در روایات اسلامی، فضیلتهای بسیاری برای آن ذکر شده است.
اسامی برنده های جایزه کربلا فاطمیه ۱۴۰۳
حکایت درب های مدینه در ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
نهاد وكالت در آغاز، ساختارى ساده و بسيط داشت؛ ولى پس از سال دويست هجرى و بويژه در دوره امام هادى عليه السلام و امام عسكرى عليه السلام، ساختارى منضبط و تشكيلاتى يافت.
امام عليه السلام در رأس هرم قرار داشت و نايب خاص، پس از ايشان قرار مىگرفت. در رده بعدى، وكلاى ارشد قرار داشتند كه منطقه بزرگى را (مثل منطقه شمال ايران از رى تا خراسان) تحت پوشش داشتند.
غیبت امام معصوم از چشم های شیعیان وپیروان ایشان، یکی از مهمترین اتفاقاتی است که اتفاق افتاده است. زیرا دیگر ارتباط ظاهری بین امام با شیعیان ومردم قطع شده است.
به همین خاطر یکی از کار هایی که امامان قبل از حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) انجام میدادند این بود که مردم را برای این غیبت آماده کنند تا مردم در زمان غیبت امام معصوم، گمراه نشوند.
بخش مهمّى از پيشگويىهاى امامان (عليهم السلام)، براى آمادهسازى جهت رويارويى با پيشامدهاى سخت روزگار غيبت است و بخش مهمّى از تمهيدات، به اين دلیل بوده كه شيعه در دوران غيبت، گمراه نشود و امامت را از ياد نبرد.
امام صادق علیه السلام میفرمایند: إنَّ وَجهَ الحِكمَةِ فى ذلِكَ لا يَنكَشِفُ إلّابَعدَ ظُهورِهِ، كَما لا يَنكَشِفُ وَجهُ الحِكمَةِ لِما أتاهُ الخِضرُ عليه السلام مِن خَرقِ السَّفينَةِ، وَ قَتلِ الغُلامِ، وَ إقامَةِ الجِدارِ لِموسى عليه السلام إلّا وَقتَ افتِراقِهِما.
حكمت اين كار، جز پس از ظهورش، آشكار نمىشود، همان گونه كه حكمت سوراخ كردن كشتى و كشتن جوان و بنا كردن ديوار از سوى خضر عليه السلام براى موسى، تا هنگام جدايىشان، آشكار نشد.
اولین نفری باشید که پیام خود را ثبت میکند