مقالات مرتبط:
یکی از مسائل مهمی که از قدیم الأیام مورد بحث وبررسی وسوال شیعیان قرار گرفته است، محل سکونت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وفرزندان ایشان است.
در پاسخ به این سوال وپیدا کردن محل سکونت ایشان، همیشه به جزیره ای مرموز به نام جزیره خضراء میرسیم.
نکته قابل توجه این است که محل سکونت حضرت حجت ارواحنا فداه در هر جا که باشد، باعث تمام شدن مسأله غیبت وبه پایان یافتن دوره غیبت منتهی نمیشود و از جهت اعتقادی برای شیعه اهمیت خاصی ندارد.
این مساله صرفا از روی کنجکاوی مطرح شده است. پس اثبات این جزیره یا انکار ارتباط این جزیره با حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، هیچ تغییری در عقاید ما به ایشان ومقامات ایشان ایجاد نمیکند.
موقعیت جغرافیایی جزیره خضراء
جزيره خضراء، منطقهاى است در جنوب اسپانيا نزديك تنگه جبل الطارق كه نامش در تواريخ اندلس و مغرب آمده است و در منابع كهن، از آن به «باب الأندلس» ياد شده است.
جزيره خضراء به عنوان محلّ سكونت و اقامت صاحب الأمر، از دوره صفويه در ادبيات شيعيان مطرح شده است.
داستان جزیره خضراء
داستان جزیره خضراء در قالب دو گزارش در منابع تاریخی و عقایدی، وجود دارد که به نقل آن دو گزارش میپردازیم.
گزارش اول
واقعهاى كه براى زين الدين على بن فاضل مازندرانى در يازدهم شوّال 691 ق، اتفاق افتاده و او آن را در نجف در پانزدهم شعبان 699 ق، براى فضل بن يحيى طيبى نقل كرده است و البته فضل بن يحيى، پيش از اين تاريخ، آن را از طريق دو نفر ديگر به نامهاى شمس الدين نجيح حلّى و جلال الدين عبد الدين حوام حلّى شنيده بوده است. فضل بن يحيى، پس از شنیدن، اين واقعه را كتابت مىكند و رسالهاى مىشود كه مورد توجّه عالمان شيعه قرار مىگيرد.
خلاصه داستان چنين است: زين العابدين با يكى از استادان حنفىمذهبش به مصر سفر مىكنند و از آن جا عازم سرزمين اندلس و جزائر آن مىشوند. در ضمن سفر، نام «جزائر الرافضة» را از مردمان آن جا مىشنود و تصميم مىگيرد كه به آن جا سفر كند. پس از سه روز سفر، به جزيرههايى مىرسد با برجها و دژهاى محكم. مردمان آن جا را شيعه و معتقد مىيابد.
از آنها مىپرسد: رزق و روزىِ شما از كجا مىآيد؟ مىگويند: از جزيره خضراء در بحر ابيض كه محلّ سكونت فرزندان امام زمان است و از آن جا تا به اين جا، چهار ماه طول سفر است. علاقهمند مىشود كه بدان جا سفر كند. با كاروانى كه ارزاق را براى شيعيان آن منطقه مىآورد، به جزيره خضراء سفر مىكند.
آن جا را سرسبز و زيبا مىبيند. در آن جا شخصى را به نام سيّد شمس الدين محمّد عالم، زيارت مىكند كه خود را نائب خاص امام زمان عليه السلام معرفى مىكند. گفتگوها و پرسش و پاسخهايى ميان او و سيّد شمس الدين صورت مىگيرد. اطرافيان سيّد شمس الدين، او را از نوادگان امام زمان عليه السلام معرفى مىكنند و در ادامه داستان، پارهاى از پرسشها و پاسخها نقل شدهاند.[1]
گزارش دوم
داستان ديگر را محدّث نورى در جنة المأوى آورده است كه كمال الدين احمد بن محمّد بن يحيى انبارى به سال 543 ق، مشابه واقعه پيشين برايش اتفاق مىافتد. محدّث نورى، اين داستان را از كتاب التعازى شريف زاهد محمّد بن على علوى و الصراط المستقيم بياضى (م 877 ق) و نيز از طريق سيّد نعمت اللَّه جزايرى در الأنوار النعمانية از على بن فتح اللَّه كاشانى و او از شريف زاهد علوى، نقل كرده است. خلاصه داستان طبق نقل محدّث نورى چنين است:
احمد بن محمّد بن يحيى انبارى مىگويد: شبى در خانه وزير عون الدين يحيى بن هبيره بوديم و گروهى ديگر نيز ميهمان بودند. در آن جمع، شخص ناشناسى بود كه وزير، او را بسيار تكريم مىكرد. در پايان گفتگوها وزير به مذمّت شيعيان پرداخت.
وقتى سخن به اين جا مىرسد، شخص ناشناس مىگويد: مىخواهم داستانى را تعريف كنم. با گروهى از شهر خود به نام «باهيه»، عازم سفر دريا شديم. به جزايرى رسيديم كه ناخدا نيز اطّلاعى از آن نداشت.
پرس و جو كرديم گفتند نام جزيره، «مباركه» و سلطان آن، «طاهر» نام دارد. از محلّ حكومت وى پرسيديم، گفتند: مكانى به نام «زاهره» است كه با اين جا ده شبانهروز راه خشكى و بيست و پنج شبانهروز راه دريا فاصله دارد و مردمان آن مسلماناند.
از نائب سلطان در اين شهر پرسيديم، مردى صالح را معرفى كردند. نزد او رفتيم. او خواست از يهوديان و مسيحيان گروه جزيه بگيرد و برخى ديگر را خوارج معرفى كرد كه اموالشان محترم نيست. از وى خواستيم ما را به سلطان معرفى كند. او نيز چنين كرد.
به سمت زاهره حركت كرديم. آن جا را شهرى زيبا و خوش آب و هوا يافتيم. نزد طاهر رفتيم. او خود را فرزند امام زمان عليه السلام معرفى كرد.
پس از زاهره، شهرى ديگر بود به نام «راقيه» كه سلطانش قاسم پسر امام زمان عليه السلام بود و پس از آن، شهرى ديگر به نام «صافيه» كه سلطانش ابراهيم پسر امام زمان عليه السلام بود و پس از آن، دو شهر ديگر به نامهاى «ظلوم» و «عناطيس» كه حاكمانش عبدالرحمان و هاشم پسران امام زمان عليه السلام بودند.
در اين پنج شهر، جز شيعه زندگى نمىكرد. يك سال در آن جا اقامت كرديم. وزير وقتى داستان را شنيد، همه ما را تهديد كرد كه اين داستان را بر زبان نياوريم.[2]
تحلیل این دو گزارش
در تحلیل این دو گزارش به نکاتی اشاره میکنیم. اما قبل از ذکر نکات، دوباره این نکته را تذکر میدهیم که پذیرفتن این جزیره و انکار ارتباط آن با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از جهت اعتقادی برای شیعه دارای اهمیت فراوانی نیست. زیرا در هر صورت ما در دوره غیبت کبری هستیم وارتباط ظاهری ما با امام زمان عجل الله فرجه قطع شده است. پس این بحث صرفا جنبه پژوهشی دارد واز نظر اعتقادی، برای ما دارای اهمیت فراوانی نیست.
حال به بیان نکاتی پیرامون این دو گزارش میپردازیم.
1) اتصال اين داستانها از قرن يازدهم به قرن ششم و هفتم كه زمان وقوع ادعايى آن است، قابل اثبات نيست. نقلها به صورت وِجاده (يعنى به صورت نقل از روى نسخههاى منسوب به محدّثانِ گذشته، بدون روايت معتبر و سلسله راويان واجازه روايت.) هستند و از اعتبار لازم برخوردار نيستند.
2) هيچ اثر اعتقادى بر اين مطالب بار نمىشود؛ زيرا مكان زندگى امام عليه السلام و خانواده ايشان، موضوعى تاريخى است و عقيدتى محسوب نمىشود.
موضوعات عقيدتى به سبب اهميتى كه دارند، نيازمند ادلّه معتبر براى اثبات هستند و به گفته برخى حتى مشمول ادله حجيت خبر واحد نيز نمىشوند. از اين رو، استنتاج مباحث عقيدتى از اين داستانها ممكن نيست.
3) علمای بزرگی از علما شیعه، این گارشات را دروغین ویا داستان سرایی دانسته اند و آنرا خلاف واقع دانسته اند. مانند شیخ جعفر کاشف الغطاء[3] و آقا بزرگ طهرانی[4] و سید نعمة الله جزائری[5] و محمد تقی شوشتری[6].